گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

گر تلخ کنی و گر ترش روی

ور چین فکنی میان ابروی

دل باختگان بجان پسندند

هر بد که کنی بجای نیکوی

ما دست نمی نهیم از این پای

ما پای نمیکیشم از این کوی

چون یار نکو رخ است و زیبا

سهل است اگر چه هست بدخوی

یا پای منه بکوی خوبان

یا دست بخون دل فرو شوی

ماهی است فتاده بر لب بام

سروی است ستاده بر لب جوی

من سرو ندیده ام قبا پوش

من ماه ندیده ام سخنگوی