گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

من بجز کار می و ساقی و ساغر نکنم

در همه عمر جز این مشغله دیگر نکنم

زاهد ار نسیه فردا دهم وعده، بگو

نقد امروز بدان نسیه برابر نکنم

تا بود نغمه مرغ سحر و بانگ رباب

گوش بر موعظه واعظ منبر نکنم

وعده شیخ خیالات دروغ است و محال

گو زنخ کم زن از این وعده که باور نکنم

با تو صد بار سخن گفتم و مغلوب شدی

شرط کردم که دگر باره مکرر نکنم

دل من آینه صاف بود، آینه را

بخیالات محال تو مکدر نکنم