هرگوشه چو مینا، صنم حور سرشتی
در زیر فلک نیست چو میخانه بهشتی
تنگ است چنان عرصه افلاک که گویی
چون خانه خم گشته بنا، بر سر خشتی
چون غنچه که باشد که گریبان نکند چاک؟
آواز نی و جام می و دامن کشتی
آن گریه کجا رفت که طوفان صفتش را
بر صفحه دریا به خط موج نوشتی؟
دیدند دغا باختن کعبه روان را
آن قوم که بر کعبه گزیدند کنشتی
خم بر سر خود داد ز افتادگیاش جای
در میکده کمتر نتوان بود ز خشتی
نامم نتوان برد ز خواری برش امروز
آن روز کجا شد که به من نامه نوشتی
قدسی خبرت نیست که در میکده عشق
هر گوشه بهشتیست نهان در ته خشتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیباییهای میکده و عشق پرداخته و آن را به بهشت تشبیه میکند. او بیان میکند که در دنیای آشفته و محدود، میکده و عشق همچنان جذاب و دلانگیز باقی ماندهاند. شاعر با استفاده از تصویرسازیهای مختلف، به شگفتیهای و ناپایداریهای وجود انسانها و احساساتشان اشاره میکند، بهخصوص ناپایداریها و دردهایی که بر دل مینشینند. در نهایت، شاعر به اهمیت عشق و جستجو برای زیباییهای پنهان در زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: در هر گوشهای مانند مینا، زیبا و خوش عطر، معشوقی با ویژگیهای حور بهشتی وجود ندارد و همچون میخانهای که در بهشت وجود دارد، در زیر آسمان نیز چنین چیزی نمیتوان یافت.
هوش مصنوعی: فضای آسمان به قدری محدود و تنگ به نظر میرسد که انگار این جهان مانند خانهای است که سقفش خم شده و بر روی دیواری از خاک قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: به مانند غنچهای که از باز کردن خود شرم دارد، صدا و موسیقی نی و شادابی جام می، همگی در حال جلب توجه و سرزندگی هستند.
هوش مصنوعی: آن گریهای که شبیه طوفان بود و رد آن بر سطح دریا به شکل موج نوشته شده بود، حالا کجا رفته است؟
هوش مصنوعی: قومى که بر کعبه تکیه کرده بودند، متوجه شدند که در حقیقت از دین و ایمان خود فاصله گرفتهاند و به دسیسهها و فریبها با باختن کعبه و روح آن، پی بردند.
هوش مصنوعی: سرش را به خاطر افتادگیاش خم کرده و در میکده جای کمتری برای او وجود دارد. این نشاندهندهی حالتی از دلمشغولی و غم است که بر او سایه افکنده و به همین دلیل در موقعیت خود کمتر دیده میشود.
هوش مصنوعی: امروز از شرمندگی دیگر نمیتوانم نامم را بر زبان بیاورم. آن روز کجا رفت که برای من نامه نوشتی؟
هوش مصنوعی: در میکده عشق، هر گوشهای از بهشت را میتوان یافت و این زیبایی و خوشیها در سایهٔ روزمرگی و عادیات زندگی پنهان شدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای باد که بر خاک در دوست گذشتی
پندارمت از روضه بستان بهشتی
دور از سببی نیست که شوریده سودا
هر لحظه چو دیوانه دوان بر در و دشتی
باری مگرت بر رخ جانان نظر افتاد
[...]
چون فتنه شدم بر رخت، ای حور بهشتی
رفتی و مرا در غم خود زار بهشتی
با دست تو من پای فشارم به چه قوت؟
با روی تو من صبر نمایم به چه پشتی؟
بر خاک سر کوی تو یک روز بگریم
[...]
آن غالیهخط گر سوی ما نامه نوشتی
گردون! ورق هستی ما درننوشتی
هر چند که هجران ثمر وصل برآرد
دهقان جهان! کاش که این تخم نکِشتی
آمرزش نقد است کسی را که در این جا
[...]
گر کاتب قدرت به سر من ننوشتی
از صومعه دل میل نکردی به کنشتی
خرم دل آن کس که میسر شود او را
یاری و صراحی شراب و لب کشتی
گو بر سر خم می گلنار بمانید
[...]
در جامة خوبی چه بلا حور سرشتی
چون بند قبا باز کنی طرفه بهشتی
هر کس که کند عیب کسی عیب سرشت است
جز زشت به آیینه که گفتست که زشتی!
گفتی بهلم، روزی بوسی لب لعلم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.