آن غیرت یزدان نگر و قدرت یزدان
از قدرت یزدان چه عجب غیرت چندان
هرگز نرسد کس بسر قدرت ایزد
هرگز نرسد کس بسر غیرت یزدان
گه کوه و بیابان کند از باغ و بساتین
گه باغ و بساتین کند از کوه و بیابان
شاید که فرو مانی زین فکرت و غیرت
شاید که فرو مانی زین غیرت حیران
خواهی که بدانی همه را یکسر معنی
خواهی که ببینی همه را یکسر برهان
رو قصه تبریز همیخوان و همی بین
شو ساحت تبریز همی بین و همیخوان
شهری بدو صد سال برآورده بگردون
خلقی بدو صد سال در او ساخته ایوان
مردمش همه دست کشید از بر پروین
با روش همه بار کشید از سر کیوان
آن خلق همه گشت به یک ساعت مرده
و آن شهر همه گشت به یک ساعت ویران
بس صورت آراسته همچون بت کشمیر
بس خانه افراخته چون روضه رضوان
در بوم شد آنصورت آراسته مدفون
در خاک شد آن خانه افراخته پنهان
آنانکه پر از نعمت شان بد همه خانه
آنانکه پر از خواسته شان بد همه دکان
امروز همی تن بفروشند بیکدانگ
وامروز همی جان بفروشند بیک نان
شهری همه پر نان و در او خلق گرسنه
جائی همه پر آب و در او مردم عطشان
مردم بگه سختی داند محل مال
مردم بگه مرگ شناسد خطر جان
آنانکه برفتند ز تیمار برستند
وآنانکه بماندند بماندند در احزان
کس رسته نشد وانکه شد از تخمه اولاد
کس جسته نشد وانکه شد از غصه اخوان
از درد همه روی بکندند بچنگال
وز درد همه دست گزیدند بدندان
آن شهر بدینگونه بیاشفت که گفتم
وانشب که بلا داد بر این خلق نگهبان
ما در زفزع یاد نیاورد ز فرزند
عاشق ز جزع یاد نیاورد ز جانان
چون روز جزا آن نه همی خورد غم این
چون روز پسین این نه همی خورد غم آن
وز انده بی نانی و بی جامگی امروز
آجال چو آمالش نمانده شده انسان؟
زانگه که پدید آمده عالم را بنیاد
زآنگه که پدید آمده گیتی را بنیان
این زلزله نشنیند کس اندر همه گیتی
وین ولوله نادیده کس اندر همه کیهان
از کرده ما رفت همه آفت بر ما
وز کرده خود هیچ نگشتیم پشیمان
آرامش اینانرا کز مرگ رهیدند
او رسته شد و پور دل افروزش مملان
از دیدن آن با دل شادی همه ساله
در مملکت این با دل شادان همسالان
تا میر اجل با پسرش باقی باشد
هرگز نرسد بد بتن هیچ مسلمان
این هست چو مهری که زوالش نبود هیچ
وان هست چو ماهی که در او ناید نقصان
از دولت ایشان شود این شهر دگر بار
بهتر ز عراقین و نکوتر ز خراسان
دیگر نبود ناصح این دولت غمگین
دیگر نبود حاسد این ملکت شادان
صد دل بود آن را که ترا دارد دلبر
صد جان بود آن را که ترا داند جانان
شیرین تری از مال و نوآئین تری از ملک
چون چشم بجان و بخرد ملک بسامان
میر عضد آن تاج ملوک همه عالم
بو نصر مکان ظفر و نصرت امکان
بار ایت یارانش رود رایت نصرت
با لشگر خصمانش بود لشگر خذلان
بر دشمن او شهد بود زهر هلاهل
بر حاسد او لاله شود خار مغیلان
از بسکه برد قیمت زرینه گه بذل
از بسکه برد قیمت سیمینه گه خوان
خواهد که دگر باره بر خاک رود این
خواهد که دگر باره سوی سنگ رود آن
سوزنده تر از آتش و سازنده تر از آب
تیغ و کف کافیش بایوان و بمیدان
زائر کند از جود کفش زرین زیور
تیغش کند از خون عدو میدان الوان
زی وی نبود خواسته زندانی یک شب
زیرا که شناسد که نه خوش باشد زندان
مهمان بر او باشد چون جان گرامی
داند که بجسم اندر جان هست چو مهمان
از سوی خراسان مه رخشنده برآید
هرگز نرود سوی خراسان مه رخشان
با طلعت او تیره شود چشمه خورشید
با همت او پست بود گنبد گردان
طاعت نبرد طبعش و گیتیش به طاعت
فرمان نبرد دستش و گیتیش بفرمان
باشند پشیمان همه بر نعمت داده
او باشد بر نعمت ناداده پشیمان
از راستی و رادی پیوسته بتوحید
از مردمی و مردی پیوسته بایمان
در وعده تو نیست نه تأخیر و نه تأویل
در عادت تو نیست نه تبدیل و نه نسیان
کهتر ز تو مهتر شود و بسته گشاده
مفلس ز تو قارون شود و غمگین شادان
نام تو چو روز است بهر جای رسیده
جود تو چو روزی است بهر جای فراوان
در خشک بیابان ز کفت دریا خیزد
دریا شود از تیغت چون خشک بیابان
از طاقت و امکان نتوان کرد چنو هیچ
وز بنده بهر کار همیخواهد یزدان
رادیت گه بزم فزون است ز طاقت
مردیت گه رزم فزون است ز امکان
با دولت تو سندان چون موم شود نرم
بر دشمن تو موم شود سخت چو سندان
تا لؤلؤ عمان نشود خوار چو خارا
تا خار نگیرد محل لاله نعمان
چون لاله نعمان کن در باغ ولی خار
بر دست عدو خار کن از لؤلؤ عمان
بگذار چنین عید هزاران و تو مگذر
مگذر تو و بگذار چنین عید هزاران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به توصیف قدرت و غیرت یزدان و تأثیر آن بر انسانها و جوامع میپردازد. شاعر با بیان داستان ویرانی شهر تبریز، به فجایع انسانی و نابودی نعمتها و زیباییها اشاره میکند. او تأکید میکند که در یک لحظه، انسانها و مکانهای پر از نعمت به ویرانی میرسند و عواطف و احساسات انسانها در برابر درد و مرگ تحت تأثیر قرار میگیرد. همچنین، شاعر به قدرت خداوند اشاره کرده و میگوید که او نمیتواند از کارهایی که خود کرده، پشیمان باشد. در نهایت، او بر اهمیت توحید، ایمان و راستی تأکید کرده و بر این نکته اشاره میکند که در زندگی انسانی، هیچ چیز ثابت نیست و همه چیز وابسته به اراده یزدان میباشد.
هوش مصنوعی: به قدرت و غیرت خداوند نگاه کن و ببین که از قدرت او چه کارها بر میآید. جای شگفتی نیست که غیرت او اینچنین بزرگ و شگفتانگیز باشد.
هوش مصنوعی: هیچ کس به مقام و قدرت خداوند نمیرسد و هیچکس به غیرت و عزت یزدان نمیتواند دست یابد.
هوش مصنوعی: گاهی کوه و بیابان در حالتی قرار میگیرند که به باغ و مزارع تبدیل شوند و گاهی نیز باغ و مزارع به شکل کوه و بیابان در میآیند.
هوش مصنوعی: شاید از این تفکر و احساس غیرت خود پایین بیایی و آرام شوی یا شاید هم همین احساس غیرت تو را گیج و سردرگم کند.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که همه چیز را بهطور کامل و درک کنی، باید به معنای آن توجه کنی؛ اگر میخواهی همه چیز را بهروشنی ببینی، باید دلایل و نشانههای آن را بررسی کنی.
هوش مصنوعی: به داستان تبریز گوش کن و آن را با دقت مطالعه کن. زیباییها و ویژگیهای تبریز را ببین و درک کن.
هوش مصنوعی: شهر به مدت صد سال بالا رفته و به آسمان رسیده است و مردم نیز به مدت صد سال در آن مشغول به زندگی و ساخت و ساز هستند.
هوش مصنوعی: مردم از ستاره پروین (یکی از ستارههای بارز آسمان) دست برداشتند و همه بار خود را از کیوان (سیاره زحل) برداشتند.
هوش مصنوعی: در یک آن، تمام آن مردم مرده شدند و آن شهر نیز در یک لحظه نابود شد.
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و جذابیت چهرهای اشاره شده که به گونهای است که میتواند توجه هر کسی را جلب کند، مانند مجسمههای زیبا. همچنین، به خانههای تزئینشده و مرتب اشاره شده است که مانند باغی سرسبز و دلنشین به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: آن چهره زیبا در زمین قرار گرفت و آن خانه که پر از زیبایی و شکوه بود، به تدریج در خاک ناپدید شد.
هوش مصنوعی: افرادی که از نعمتهای زیاد برخوردارند، در واقع خانهشان پر است از این نعمتها. و کسانی که خواستههای زیادی دارند، دکانشان مملو از این خواستههاست.
هوش مصنوعی: امروز مردم به خاطر یک زندگی ساده، بدن و جان خود را میفروشند. در واقع، آنها برای نیازهای اساسی خود، ارزشهای بزرگتر را فراموش کردهاند و به چیزهای ناچیز قناعت میکنند.
هوش مصنوعی: در شهری همه جا پر از نان است، اما مردم در آن گرسنهاند. جایی هم هست که آب فراوان دارد، اما مردم در آن تشنه هستند.
هوش مصنوعی: مردم وقتی در سختی قرار میگیرند، به خوبی قدرت و ارزش دارایی دیگران را درک میکنند. همچنین، زمانی که با خطر مواجه هستند، به مرگ و عواقب آن آگاهتر میشوند.
هوش مصنوعی: افرادی که رفتند از نگرانی و درد و رنج آزاد شدند، و اما آنهایی که باقی ماندند همچنان در اندوه و غم به سر میبرند.
هوش مصنوعی: هیچکس از این قید و بندها رهایی نیافته است؛ حتی اگر کسی از نسل و فرزندان دیگران نیز به موفقیتی دست یابد، باز هم نمیتواند از درد و رنج برادران خود گریزان باشد.
هوش مصنوعی: همه از شدت درد به طرف دیگر رو کردند و از آنچنان دردی، دستانشان را به دندان گزیدند.
هوش مصنوعی: شهر به طور ناگهانی دچار آشفتگی شد و من از قبل پیشبینی کرده بودم. آن شب بلا و مصیبت بر این مردم نازل شد.
هوش مصنوعی: ما در هنگام ترس و اضطراب، یاد فرزند را فراموش کردیم و از عشق به محبوب خود نیز بیخبر ماندیم.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، غم و اندوهی برای آنچه که به پایان رسیده است وجود ندارد؛ همانطور که در روز آخر دنیا نیز هیچ کس در حال حاضر به غم و اندوه نمیپردازد.
هوش مصنوعی: امروز در حالی که هیچ غذایی و هیچ نشانهای از زندگی ندارم، آیا وقت مرگم فرارسیده که دیگر آرزوهایم برآورده نشده است؟
هوش مصنوعی: از زمانی که جهان به وجود آمده و پایهگذاری شده است، گیتی نیز شکل گرفته و بنیان یافته است.
هوش مصنوعی: این زلزله، همهجانبه است و هیچکس در تمام جهان نمیتواند آن را کنار بزند و این شور و هیجان ناچیز، در تمام کیهان دیده نمیشود.
هوش مصنوعی: تمام مشکلات و رنجهایی که بر سر ما آمده، ناشی از اعمال خودمان است. ولی با وجود این که به اشتباهاتمان پی بردهایم، هیچگاه از آنها پشیمان نشدهایم.
هوش مصنوعی: آرامش کسانی که از مرگ نجات یافتهاند، به دست آمده است و فرزند دلافروز آنها، جانشین شده است.
هوش مصنوعی: با دیدن آن، دل هر سال در کشور پر از شادی میشود و همه دوستان همسن با دل شاد زندگی میکنند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که مرگ با فرزندش باقی است، هیچ مسلمان به بدترین سرنوشت دچار نخواهد شد.
هوش مصنوعی: این مطلب بیانگر این است که برخی چیزها وجود دارند که از بین نمیروند و همواره برقرارند، مانند مهری که هیچ وقت کاهش نمییابد. همچنین، همچون ماهی که هیچگاه نمیتواند کاستی را تجربه کند. به عبارتی، این موجودات یا کیفیتها همواره کامل و بدون تغییر باقی میمانند.
هوش مصنوعی: به لطف وجود آنها، این شهر بار دیگر از شهرهای عراق بهتر و از خراسان زیباتر خواهد شد.
هوش مصنوعی: دیگر کسی نیست که به این دولت غمگین نصیحت کند و دیگر کسی نیست که به این سرزمین شاد حسادت ورزد.
هوش مصنوعی: کسی که تو را دوست دارد، همچون صد دل در دل خود دارد و کسی که تو را میشناسد، گویی صد جان دارد.
هوش مصنوعی: تو از ثروت شیرینتری و از سلطنت زیباتر، زیرا که وجود تو برای جان و خرد مانند چشمی است که به یک سرزمین منظم نگاه میکند.
هوش مصنوعی: میر عضد، که مقام و قدرت پادشاهان جهان به او نسبت داده میشود، نشانهای از پیروزی و کمک در زمین است.
هوش مصنوعی: امروز یارانش با پشتیبانی برای نبرد میآیند، در حالی که دشمنانش در حال شکست و ناامیدی هستند.
هوش مصنوعی: برای دشمن او، شیرینی و خوشی همچون عسل است و برای حسود او، گلهای زیبا به مانند لاله میشود که در کنار آن خارهای تند و خشن وجود دارد.
هوش مصنوعی: به خاطر ارزش زیاد طلا، از دست دادن آن آسان شده و این باعث شده که نقره نیز به مرور زمان از ارزش کمتری برخوردار شود.
هوش مصنوعی: بیت به این معناست که یکی از طرفین، آرزو دارد دوباره به زمین برگردد، در حالی که طرف دیگر تمایل دارد به سمت سنگ برود. این تصویر نشاندهنده دو خواسته متفاوت و دوتایی بودن آنهاست. یکی بیشتر به زمین و زندگی بازگشت میخواهد و دیگری به سمت چیزی سخت و غیرقابل انعطاف میرود.
هوش مصنوعی: تیغی که میبینیم، هم آتشسوزان است و هم آبسازنده. قدرت آن در میدان و دروازه، بیش از هر چیز دیگری است.
هوش مصنوعی: زائری که با دستانی بخشنده، کفشهای زرین به پا میکند، با تیغ خود از خون دشمن در میدانهایی با رنگهای متفاوت میکاهد.
هوش مصنوعی: چونکه زندانی یک شب را از او خواستهاند، با این حال چون زندانی میداند که زندان خوشایند نیست، از آن خواهش نمیکند.
هوش مصنوعی: مهمان باید برای او ارزشمند باشد، زیرا او میداند که مانند جان در بدن، مهمان نیز در خانهاش جای دارد.
هوش مصنوعی: از جانب خراسان، ماه درخشانی خواهد درخشید و هرگز به سوی خراسان نخواهد رفت.
هوش مصنوعی: چهره زیبا و درخشان او باعث میشود که نور خورشید هم کمرنگ و کمفروغ به نظر بیاید، و تلاش او موجب میشود که حتی آسمان نیز احساس حقارت کند.
هوش مصنوعی: او به خواستههای خود گوش نمیدهد و از اطاعت فرمان باز میماند، انگار دستش نیز به فرمانبرداری دست نمییابد.
هوش مصنوعی: همه از نعمتهایی که داده شده پشیمان خواهند شد، ولی کسانی که نعمتهایی که داده نشده را میبینند، هم پشیمان هستند.
هوش مصنوعی: از صداقت و پاکی همواره به سوی یکتاپرستی هدایت میشویم و از انسانی بودن و مردانگی، همواره به سمت ایمان پیش میرویم.
هوش مصنوعی: در قول و وعده تو نه تأخیر است و نه نیاز به تعبیر، و در کارهای تو نه تغییر و نه فراموشی وجود دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم این است که کسی که از نظر مقام و مرتبه پایینتر است، میتواند به واسطه وجود و تأثیر تو به جایگاه بالاتری برسد. همچنین، کسی که در وضعیت مالی ضعیف است، میتواند با کمک تو به ثروت و نعمت دست یابد. به طور کلی، این بیت به تواناییهای مثبت و تاثیرگذار انسانها بر یکدیگر اشاره دارد.
هوش مصنوعی: نام تو مانند نور روز در همه جا منتشر شده است و بخشش تو همچون روزی، در هر مکان به وفور وجود دارد.
هوش مصنوعی: در بیابان خشک، از دستان تو دریا به وجود میآید و دریا نیز از تیغ تو به مانند یک بیابان خشک درمیآید.
هوش مصنوعی: هیچ کاری از قدرت و امکان ما ساخته نیست و فقط خداست که از بندگانش برای کارهایش بهره میگیرد.
هوش مصنوعی: در مواقعی که حاضری در مهمانی و جشن، قدرت و قدرتطلبی تو بیشتر از تواناییهایی است که در میدان نبرد از خود نشان میدهی. در عوض، در زمان جنگ و نبرد، شجاعت و نیرویت بیشتر از آن چیزی است که در موقعیتهای دیگر قابل تصور است.
هوش مصنوعی: با وجود تو، دشمنان مانند موم نرم و قابل شکلدهی میشوند، اما در مقابل تو، چون سندان محکم و استوار میگردند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که مروارید عمان مانند خاک ارزان و بیارزش نشود، نباید انتظار داشت که گل لاله نعمان نیز به خاک تبدیل شود.
هوش مصنوعی: در باغ مانند لالهای زیبا و خوشبو باش، اما اگر دشمنان خواستند به تو آسیب برسانند، با تمام قدرت از خود دفاع کن و اجازه نده که از تو ستمی برگردد.
هوش مصنوعی: اجازه بده چنین عیدی برای هزاران نفر باشد، تو فقط از آن عبور کن و بگذار برای دیگران نیز همینطور باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این گنبد گردان که برآورد بدین سان
…ـان
ای منظره و کاخ برآورده به خورشید
تا گنبد گردان بکشیده سر ایوان
تاچون ز در باغ درآید مه نیسان
از دیدن او تازه شود روی بساتین
این گنبد پیروزهٔ بیروزن گردان
چون است چو بستان گه و گاهی چو بیابان؟
من خانه نه دیدم نه شنیدم به جز این نیز
یک نیمه بیابان و دگر نیمه گلستان
ناگاه گلستانش پدید آرد گلها
[...]
المنه لله که خورشید خراسان
از برج شرف گشت دگر باره درخشان
المنه لله که آراست دگر بار
دیوان خراسان بسزاوار خراسان
المنه الله که از کشتی عصمت
[...]
ای جان من از آرزوی زلف تو پیچان
بنمای یکی روی و ببخشای یکی جان
زهره بدو رخسار تو داده همه زیور
هاروت بدو چشم تو داده همه دستان
از دو رخ تو نور برد چشمه خورشید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.