بتی دارم که لعلش با لب کوثر کند بازی
خطش در صفحه آیینه با جوهر کند بازی
دلم را برده بازیگوش طفلی کز ره شوخی
دو چشم کافرش با مسجد و منبر کند بازی
بت خود کردهام در کعبه دل کامبخشی را
که در دیر و حرم با مؤمن و کافر کند بازی
خیال خال رخسار کسی در آتشم دارد
که آهم در جگر چون دود در مجمر کند بازی
به مژگانش دلم سرگرم بازی گشته میترسم
ز بیپروایی طفلی که با خنجر کند بازی
به من پیموده می کافر سیهمستی که در مجلس
نگه در دیدهاش چون باده در ساغر کند بازی
به هنگام تبسّم خال لعل دلفریب او
به هندوبچهای ماند که با شکّر کند بازی
به صد شوخی رود طفل سرشکم تا سر مژگان
به یاد لعل او با رشته گوهر کند بازی
به بازیگاه طفلی بردهام قصاب بازی را
که تیغ ابروی خونریز او با سر کند بازی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر عشق و جذابیت را به صورت کودکانه و بازیگوشانه توصیف میکند. بتی که عشقش نماد زیبایی و فریبندگی است، در دل شاعر بازی میکند و او را مجذوب خود کرده است. شاعر از جذابیت چشمان معشوق و تأثیر آن بر دل و جان خودش صحبت میکند، و آن را به بازی کودکانهای تشبیه میکند که گاهی همراه با خطر و تنش است. در نهایت، شاعر از تجربه عشق و بازیگری آن، در فضایی از زیبا شناسی و احساسات متضاد صحبت میکند، جایی که لذت و درد در هم تنیده شدهاند.
هوش مصنوعی: من معشوقهای دارم که لبهایش مثل کوثر (نهر بهشتی) زیبایی ایجاد میکند و خطش در آینه به زیبایی نقش میبندد.
هوش مصنوعی: دل من را دختری بازیگوش که با چشمان شیطونش به شوخی و سرگرمی مشغول است، به خود مشغول کرده است. او به قدری سرگرم شده که مسجد و منبر را فراموش کرده و به بازی مشغول است.
هوش مصنوعی: من در دل خود، معبودی ساختهام که شادکامی را به من میبخشد؛ این معبود در هر مکانی، چه در معبدهای مؤمنان و چه در مکانهای کافرانه، میتواند به بازی بپردازد.
هوش مصنوعی: تصور چهره کسی مانند شعله آتش در وجود من است و آهی که در دل دارم، همچون دود در کبابپز بازی میکند.
هوش مصنوعی: به چشمان دلربا و مژههای زیبایش دل باختهام و سرگرم زیباییهای او شدهام. اما از بیاحتیاطی او میترسم، مانند کودکی که با چاقو بازی میکند و ممکن است خود را زخمی کند.
هوش مصنوعی: در دل من، کافری با حالتی غمانگیز قرار دارد که در مجلس مینوشد و نگاهش به من مانند بادهای است که در جام بازی میکند.
هوش مصنوعی: در زمان لبخند او، لکهای سرخ و زیبا روی صورتش به چشم میخورد که شبیه به یک عروسک خوشطعم است که با شکر در حال بازی است.
هوش مصنوعی: کودک با شادی و بازی، به یاد لبهای لعلین معشوقش، اشکهایش را به صورت مرواریدهایی درمیآورد و با آنها سرگرم میشود.
هوش مصنوعی: در یک مکان بازی، کودک را به تماشای بازی قصابی بردهام که با تیغ تیز و خطرناکش، به سر نازک و ظریف بَرد و راکبی که در حال بازی است، آسیب میزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از موج گریه ما بر فلک اختر کند بازی
ز شور قلزم ما در صدف گوهر کند بازی
عبث خورشید تابان می زند سرپنجه با آهم
سر خود می خورد شمعی که با صرصر کند بازی
ز زور باده من شیشه گردون خطر دارد
[...]
نظرباز صف مژگانش با خنجر کند بازی
تماشایی تیغ ابرویش با سر کند بازی
نمایانست خال سبز در چین سر زلفش
بسان طفل هندویی که در چنبر کند بازی
من و یک نیم جان آن نیز نذر باختن دارم
[...]
به گلزاری که آن شوخ پریپیکر کند بازی
غبارم چون پر طاووس گل بر سر کند بازی
جهان دریای خون گردد اگر چشم سیه مستش
ز دست افشانی مژگان به ابرو سر کند بازی
گدایی کز سر کوی تو خاکی بر جبین مالد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.