من نمیگویم که منع نرگس غماز کن
بنده چشمت شوم تا میتوانی ناز کن
کار عشاق پریشانروزگار از دست رفت
چند روزی تار قانون محبت ساز کن
میتوان آیینه کردن محرم اسرار خویش
چون زبان بستهام دادی انیس راز کن
کس چو من آشفته زلف دلاویز تو نیست
گر پریشانخاطری خواهی مرا آواز کن
گلشن دلها است در پهلویت از بند قبا
یک گره بگشا و چندین غنچه را دلباز کن
سر زد از گرد عذار یار خط ای مرغ دل
طرفهدامی در چمن گسترده شد پرواز کن
ناوکش قصاب سرگرم از تن خاکی گذشت
میرسد از گرد ره تیرش به دل در باز کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و دلبستگی خود به محبوبش سخن میگوید. او از محبوب میخواهد که به چشمانش ناز کند و او را در دنیای عشق و محبت سرگرم کند. شاعر به بیان پریشانی و آشفتهحالی خود در عشق اشاره میکند و میگوید که هیچکس به اندازه او از زلف و زیبایی محبوب بیقرار نیست. او همچنین از محبوب میخواهد که رازهای خود را با او در میان بگذارد و از او میخواهد که به او اجازه دهد تا در این دنیا عشق، لحظاتی شاداب و دلپذیر را تجربه کند. در نهایت، شاعر تصویری از زیباییهای عشق و کشش آن به سوی محبوب را ترسیم میکند.
هوش مصنوعی: من نمیگویم که نرگس (نوعی گل) را از نظر دیگران دور نگهدار، بلکه میخواهم بگویم که من، به خاطر چشمانت، به هر طریق که میتوانی، خود را زیبا و دلربا نشان بده.
هوش مصنوعی: عاشقان در زندگی دچار سختی و آشفتگیاند و مدت زمان زیادی از کار افتادهاند، حالا باید چند روزی خود را با اصول عشق و محبت سازگار کنند.
هوش مصنوعی: میتوانم رازهایم را با تو در میان بگذارم، زیرا تو مانند زبان بستهای هستی که تنها برای من میمانی و میتوانی همدمی برای افکار و اسرار من باشی.
هوش مصنوعی: هیچکس مانند من به خاطر زیبایی و جذابیت موهای تو پریشان و آشفته نیست. اگر میخواهی به خاطر دلمشغولیهایت خیالپردازی کنی، مرا صدا کن.
هوش مصنوعی: دنیای عشق و احساسات در کنار تو به زیبایی شکوفا شده است. فقط کافی است که قفل دلها را کمی باز کنی تا شکوفههای تازه و زیبایی نمایان شوند.
هوش مصنوعی: از زیر موهای زیبا و دلربای محبوب، خطی نمایان شد. ای دل شاد، در چمن پر از زیباییها، دلت پرواز کن و دمی از عشق بیاندیش.
هوش مصنوعی: قصاب با تیرش از تن خاکی میگذرد و به دل میرسد. پیش دروازه عشق، ای دل، در را باز کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بند ترکش یک زمان ای ترک زیبا باز کن
با رهی یک دم بساز و خرمی را ساز کن
جامهٔ جنگ از سر خود برکش و خوش طبع باش
خانهٔ لهو و طرب را یک زمان در باز کن
چند گه در رزم شه پرواز کردی گرد خصم
[...]
فتح می آید در دهلیز دولت باز کن
بارگاه فخر خود با آسمان همراز کن
کوس نصرت کوب و چرم طبل اگر سوده شود
تیغ برکش پوست از سرهای دشمن ساز کن
بندبند فاجران گر فی المثل از آهن است
[...]
نو بهار است ای صنم، عیش بهار آغاز کن
ساخت برگ گل صبا، برگ صبوحی ساز کن
غنچه مستور در بستان ورق را باز کرد
عارفا از نام مستوری ورق را باز کن
گر شرابی میخوری، با نرگس مخمور خور
[...]
بهر معنی های رنگین لفظ را پرداز کن
باده شیراز را در شیشه شیراز کن
بوی گل در غنچه سربسته ایمن از صباست
لب ببند از گفتگو، خون در دل غماز کن
آبرو را در عوض دریادلان گوهر دهند
[...]
دیده چون شبنم، برین گلزار عبرت باز کن
گریه بر انجام کار خویشتن آغاز کن
چشم رفت و،گوش رفت و، عقل رفت و،هوش رفت
ای دل آمد آمد مرگست، چشمی باز کن!
استخوانت گشت چون نی، ناله یی از دل بر آر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.