گنجور

 
قصاب کاشانی

سراپایم چمن شد بس گل حسرت دمید از من

چه رنگارنگ گل‌هایی توان هر روز چید از من

برون شد روشنایی از نظر تا رفت آن دلبر

تهی شد قالب از روح و روان تا پا کشید از من

قدم خم شد چو ابرو تا ز دل برگشت مژگانش

به جای اشک خون بارید چشمم تا برید از من

ندارد مهر گویا کین بود در مذهب خوبان

وگرنه جز محبت حرف دیگر کی شنید از من

ندارم جنس نایابی که ترسم رایگان گردد

به صد جان کی غمش را می‌تواند کس خرید از من

به قربان تو گردم ز آرزو از من چه می‌پرسی

چه می‌آید به درگاه تو دیگر جز امید از من

به من بسیار می‌ماند نمی‌دانم که صنع حق

مرا از خاک غم یا خاک غم را آفرید از من

نگاه شوخ او ترسم در این صحرای پروحشت

نیابد منزل خود را ز ناز از بس رمید از من

به گفتار نظیری خویش را قصاب می‌خواهم

که در روز جزا مظلوم‌تر نبود شهید از من

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
بابافغانی

بمن هر کس که روزی یار شد دامن کشید از من

که جز درد و بلای عاشقی چیزی ندید از من

بود بر هر سر ره دردمندی واقف حالم

که در عشق و جنون بر هر دلی دردی رسید از من

نگردد رام اگر چون سگ دهم جان در وفاداری

[...]

میلی

محبت ز اضطراب دل، پشیمانی کشید از من

گر از من راست پرسی، عشق روز خوش ندید از من

رضی‌الدین آرتیمانی

مه نامهربانم بی‌گنه دامن کشید از من

چه بد کردم، چه بد رفتم، چه بد گفتم چه دید از من

سخن میرفت از بیگانگان، از خویشتن رفتم

باین ترتیب درس آشنائی را شنید از من

بخود بیگانه‌تر امروز دیدم آن ستمگر را

[...]

نظیری نیشابوری

بسی الطاف و احسان کرد حیرانم چه دید از من

گلم را خود سرشت و عشق خود را آفرید از من

عنایت‌های پنهانیش را گویم معاذالله

به جز از دیگری یوسف که نتوانی خرید از من

خیال او لبالب کرد بیرون و درونم را

[...]

عرفی

خوش آن ساعت که می رفتی و طاقت می رمید از من

تغافل از تو می بارید و حسرت می چکید ازمن

خوش آن ساعت که هرگز بر مراد ما نبود، اما

نصیحت های بی تابانه گاهی می شنید از من

خوش آن غیرت که می افزود بیدادش اگر گاهی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه