زآتش عشق تو در هرجا که مأوا میکنم
همچو بوی عود خود را زود رسوا میکنم
کمفضایی بین که مثل غنچه در گلزار دهر
همچو گل میپاشم از هم گر دلی وا میکنم
بیکسم چندانکه جسم خویش میکاهم چو نی
همدمی تا از برای خویش پیدا میکنم
سربهزیرم از حیای او نه از وهم رقیب
کافر عشقم اگر از شاه پروا میکنم
میدهم دل تا بگیرم زلف در بازار حسن
مصحفی آورده با زنّار سودا میکنم
گرچه هستم از تهیدستان ولی همچون حباب
خویش را از یک نفس واصل به دریا میکنم
چون ز شیخان ریایی مطلبی حاصل نشد
بعد از این قصاب در میخانه مأوا میکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق عمیق و تاثیرات آن بر زندگی شاعر است. او به صورت نمادین از آتش عشق صحبت میکند که باعث میشود در هر جایی که میرود، بوی عشقش را به دیگران منتقل کند. شاعر خود را با غنچه و گل مقایسه میکند و میگوید که همچون گل، در دنیای عشق میشکفد. او از تنهایی و جستجوی همدم میگوید و به حیا و شرم از محبوب اشاره میکند. همچنین، نشان میدهد که حتی اگر بیپول باشد، میتواند با یک نفس به دریا وصل شود و از معنویات عشق بهرهمند گردد. در نهایت، او از ناکامی در دیگر راههای کسب معرفت و روی آوردن به میخانه به عنوان جایگزین صحبت میکند. این شعر ترکیبی از احساسات عمیق و زندگی اجتماعی شاعر است.
هوش مصنوعی: از عشق تو در هر جایی که سکونت میگزینم، مانند بوی عود که به سرعت پخش میشود، خود را رسوا میکنم.
هوش مصنوعی: در فضایی محدود، مانند غنچهای در میان گلهای دنیا، به زیبایی و لطافت خود جلوه میدهم و اگر دلی را به عشق باز کنم، عشق و محبت را منتشر میسازم.
هوش مصنوعی: در تنهایی به حدی احساس میکنم که وقتی به جستجوی خودم میپردازم، به مانند نی که به دنبال همدم میگردد، به سراغ وجود خودم میروم تا بتوانم خودم را پیدا کنم.
هوش مصنوعی: من به خاطر شرم و حیای او سرم را پایین انداختهام، نه به خاطر ترس از رقیب بیدین. عشق من باعث شده که اگر از شاه هم بترسم، این تنها به خاطر اوست.
هوش مصنوعی: در بازار زیبایی، به خاطر زلف معشوق، قلب خود را میدهم و با دلیری و شجاعت، برای بدست آوردن آن، از خودم مایه میگذارم.
هوش مصنوعی: هرچند که من از نظر مالی و دارایی در جایگاه پایینتری قرار دارم، اما مانند یک حباب میتوانم با یک نفس خود را به دریا برسانم.
هوش مصنوعی: از زمانی که نتوانستم از علما و ریاکاران چیزی بیاموزم، تصمیم گرفتهام در میخانه و در کنار قصاب زندگی کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز عید آمد بغل گیری مینا میکنم
از کجا یاری چو او خون گرم پیدا میکنم
پندگویان کهنه دیوارند و من سیلابشان
منعشان تا چند باید، رو به صحرا میکنم
همچو خار پا به جای خود کسی نگذاردم
[...]
در سماع بیخودی چون دست بالا میکنم
کوچهها در رود نیل چرخ پیدا میکنم
با سویدای دل از سیر فلکها فارغم
گردش پرگار در مرکز تماشا میکنم
طور را گستاخی موسی بیابان مرگ کرد
[...]
ای طرب وجدی که باز آغوش گل وامیکنم
بعد سالی چون بهار این رنگ پیدا میکنم
چار دیوار توّهم سدّ راه شوق چند
کعبهای دارم به پیش، آهنگ صحرا میکنم
ساقی بزم نشاط امروز شرم نرگسی است
[...]
روزگاری شد که من تقلید دنیا می کنم
سینه پرشور و فغان سر پر ز سودا می کنم
اهل دنیا را درین دنیا تماشا می کنم
همچو موسی روی خود در طور سینا می کنم
طغرل از رمز لبت یک نکته افشا میکنم
شورشی در عرصه تحقیق برپا میکنم
حجتی من از خط لعلت هویدا میکنم
در میان شاعران ملک دعوی میکنم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.