میرساند از ره ظلمت به منزل مور را
آنکه پنهان در دل هر ذره دارد نور را
وادی عشق است و اول ترک هستی گفتهام
کردهام بر خویشتن نزدیک راه دور را
به نگردد از رفوکاری جراحتهای دل
بخیه بینفع است زخم کاری ناسور را
زهر چشمش را هجوم گریهام در کار بود
تلخی بادام او میخواست آب شور را
کجروان را راستی باید که گردد دستگیر
میشود رهبر عصا در وقت رفتن کور را
ظالمان را آتشی جز حرص نتواند گداخت
شعلهای باید که سوزد خانه زنبور را
با سفال خویش هر کس میتواند ساختن
میزند بر فرق قیصر کاسه فغفور را
پنجه مژگان او قصاب چون بربود دل
همچو شهبازیست کز جا بر کند عصفور را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و درد ناشی از آن میپردازد و بر اهمیت نور و روشنایی در دل انسانها تأکید دارد. شاعر به فراز و نشیبهای عشق، زخمهای عمیق دل، و عدم تأثیر درمانهای بیفایده اشاره میکند. در ادامه، به لزوم راستگویی و آگاهی در مواجهه با مشکلات اشاره میشود. همچنین، به قدرت عشق و آثار آن بر زندگی انسانها پرداخته میشود و به تصویر کشیدن ظلم و فساد در جامعه و عواقب آن میپردازد. در نهایت، شاعر به زیبایی و جذابیت خاصی که در عشق نهفته است، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: کسی که در دل هر ذرهای نور را پنهان دارد، مور را از طریق تاریکی به منزلش میرساند.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، ابتدا باید از خودگذشتگی کرد. من به خودم گفتهام که باید بهجای فاصلههای دور، به خودم نزدیک شوم.
هوش مصنوعی: اگر کسی زخمهای دلش را با تلاشهای بیاثر درمان کند، نتیجهای نخواهد داشت و دردهای عمیق و مزمن او بهبود نخواهد یافت.
هوش مصنوعی: زهر چشم او باعث شد که من به شدت گریه کنم، چون تلخی چشمانش مانند طعم تلخ بادام، بر من تأثیر گذاشت و دلم میخواست اشکهایم به اندازه آب شور دریا باشد.
هوش مصنوعی: افراد کجرو و منحرف باید در مسیر درست هدایت شوند. در زمانی که فردی نابینا و ناتوان در راه رفتن است، نیاز به راهنمایی و حمایت دارد.
هوش مصنوعی: ظالمان را فقط حرص و طمع میتواند نابود کند. باید آتش شدیدی بیافروزد که حتی خانه زنبورها را هم بسوزاند.
هوش مصنوعی: هر کسی میتواند با دوستان یا امکانات خود، کارهایی انجام دهد و بر موفقیتهای بزرگ دست یازد، حتی اگر به نظر بیاید که کارش کوچک و ناچیز است.
هوش مصنوعی: چشمهای او مانند چنگال یک قصاب است که وقتی دل را میگیرد، همچون شاهباز، قدرت آن را دارد که پرندهای را از جایش بکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشق کو تا گرم سازد این دلِ رنجور را
در حریمِ سینه افروزد چراغِ طور را
حیرتی دارم که با این نشأه سرشارِ عشق
دار چون بر دوشِ خود دارد سرِ منصور را
چند از هر کوکبی نیشی به چشمِ من خورد؟
[...]
بسکه بر هم زد ز ترکش خانه زنبور را
کرد چون مژگان به چشمم ظلمتستان نور را
کشتزار بی نیازی را غباری حاصل است
خرمن آید در نظر نقش پی ما مور را
می نماید در شب تاریک راه دور را
چشمی از شمع است روشن تر عصای کور را
رستمی، تا چون کمان حلقه بر خود غالبی
می کند گردآوری برگشتن از خود زور را
در پناه عجز ایمن گشتم از جور سپهر
[...]
شوق اگر بیپرده سازد حسرت مستور را
عرض یکخمیازه صحرا میکند مخمور را
درد دل در پردهٔ محویتم خون میخورد
از تحیر خشک بندیکردهام ناسور را
چارهسازان در صلاح کار خود بیچارهاند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.