ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی
می نوش می ناب بگل بانگ اغانی
سودن سر خود بر در می خانه فراوان
سودیست که اسرار خرابات بدانی
اسرار خرابات که اسرار عظیمست
با کس نتوان گفت، که سریست نهانی
سریست درین خانه، مسرت شود افزون
رمزی اگر از سر خرابات بخوانی
گر زانکه بجان گردی از جان و جهان دور
سودش نتوان گفت، که در عین زیانی
ساقی، گه لطفست، بجانها نظری کن
خوردیم شرابات، تهی گشت اوانی
سریست درین کوچه، که با کس نتوان گفت
ای وصل تو مستبشر ابواب معانی
جان را بخرابات حقایق برسان زود
ما هیچ مدانیم و تو شاه همه دانی
قاسم چه کند گر نشود واله و حیران؟
با جمله ذرات چو در عین عیانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل به زیبایی و جوانی اشاره میکند و از مخاطب میخواهد که از می ناب بنوشد و از لذتهای زندگی بهرهبرداری کند. او به اسرار خرابات (میخانه) اشاره میکند که جز در دل خود نمیتوان با کسی گفت و این اسرار در واقع نکات عمیق زندگی و شادی هستند. شاعر میگوید اگر کسی با دل و جان به این مسأله نزدیک شود، سودش را نمیتوان بیان کرد، حتی اگر در عین زیانی باشد. همچنین، او از ساقی میخواهد که با نگاه لطیفش بر جانها نظر کند و به حقیقتهای زندگی نزدیکتر شود، زیرا تنها خداوند همه چیز را میداند و ما در این دنیا در جستجوی حقیقت هستیم. در نهایت، شاعر به خود قاسم اشاره میکند و از حیرت و درماندگی او در مواجهه با این حقایق میگوید.
هوش مصنوعی: ای دوست، تو زیبا هستی و زندگی پر از شادی و جوانی. پس از شراب ناب بنوش و به موسیقی و آواز لذت ببر.
هوش مصنوعی: نشستن و انتظار کشیدن در دروازهٔ میخانه برای کسی که به رازهای آنجا آگاه شود، بسیار ارزشمند است.
هوش مصنوعی: رازهای میخانه بسیار بزرگ و عمیق هستند و نمیتوان آنها را با هیچکس در میان گذاشت، زیرا این رازها پنهانی و مخفیاند.
هوش مصنوعی: در این خانه، اگر از عمق شادیها و لذتها سخن بگویی، خوشحالی و دلخوشی بیشتری به وجود میآید. اگر از دل بینهایت خراباتیها و چالشها صحبت کنی، وجودت پر از مسرت خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر از چیزی بگذرانی و خود را از جان و دنیا دور کنی، فایدهاش را نمیتوان بیان کرد چون در نهایت به زیان خودت است.
هوش مصنوعی: ای ساقی، گاه محبت و لطفی کن و به جانها نظر بینداز. ما شراب نوشیدیم و ظرفهایمان خالی شد.
هوش مصنوعی: در این کوچه کسی وجود دارد که نمیتوان با او صحبت کرد و به خاطر وصل تو، درهای معانی و مفاهیم برای او باز شده است.
هوش مصنوعی: به دل خود این احساس را بیاور که به حقیقتها نزدیک شوی، زیرا ما هیچ نمیدانیم و تنها تو هستی که همه چیز را میدانی.
هوش مصنوعی: قاسم چه کار کند اگر در حیرت و شگفتی بماند؟ در حالی که همه چیز به وضوح در برابر او دیده میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گویم ز دل خویش دهانت کنم ای دوست
گوید نتوان کرد ز یک نقطه دهانی
گویم ز تن خویش میانت کنم ای ماه
گوید نتوان ساخت ز یک موی میانی
ای دوست به صدگونه بگردی به زمانی
گه خوش سخنی گیری و گه تلخ زبانی
چون ناز کنی ناز ترا نیست قیاسی
چون خشم کنی خشم ترا نیست کرانی
مانند میان تو و همچون دهن تو
[...]
روزی که تو آن زلف پر از مشک فشانی
ما را ندهد هیچ کس از مشگ نشانی
زلف تو شکنج است و تو بازش چه شکنجی
جعد تو فشانده است تو بازش چه فشانی
گاه این زبر سیم کند غالیه سائی
[...]
در کف دو زبانیست مرا بسته دهانی
گوید چو فصیحان صفت بیت زمانی
آن کودک عمری که بود کوژ چو پیری
و آواز برآورده چو آواز جوانی
ترکیب بدیعش ز جماد و حیوانست
[...]
ای ترک زبهر تو دلی دارم و جانی
ور هر دو بخواهی به تو بخشم به زمانی
با چون تو بتی زشت بود گر چو منی را
تیمار دلی باشد و اندیشهٔ جانی
از کوچکی ای بت که دهان داری گفتم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.