مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دیداری
مرا از لمعه روی تو هر لمعه است انواری
اگر مقبول درگاهم، امیرم، خسروم، شاهم
وگر نی در میان جان ببینی عقد زناری
میان زاهدان رفتم، عجب افسرده دل قومی!
میان عاشقان رفتم، عجایب گرم بازاری!
ببازار جهان رفتم، دل و جان را حرج کردم
بحمدالله که پیش آمد مرا ماهی خریداری
یکی با عقل ترسیدن، یکی از عشق ورزیدن
نهاده حکمت و قدرت برای هریکی کاری
هم مستند در دینی، همه کس غافل از مولی
که اندر شهر و در کوچه نمی بینم هشیاری
مگو از صوفیان رسم و عادت پیش اهل دل
زمرد نیست چون مینا به پیش قاسمی، باری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در مورد عشق و جلوههای زیبای الهی است. شاعر از تأثیر پرتو روی محبوبش سخن میگوید و اینکه هر نوری از آن عشق ناشی میشود. او به مقبولیت و مقام خود اشاره میکند و اگر این مقام را نداشته باشد، از جانش به عشق ورزیدن ادامه میدهد. شاعر همچنین به تجربیاتش در میان زاهدان و عاشقان اشاره میکند و تفاوت دلهای آنها را بیان میکند. او در باری از عشق و جنون حرف میزند و میگوید که در دنیای امروزی، بسیاری از انسانها از حقیقت و یاد محبوب غافلند. در نهایت، بر این نکته تأکید میکند که عادات و رسوم صوفیان در برابر عشق واقعی و عمیق نمیتواند برتری داشته باشد.
هوش مصنوعی: هر نوری که از چهرهی تو میتابد، شعفی برای من به همراه دارد و هر درخششی که در چهرهات هست، برای من نوعی روشنایی و جلوه خاص است.
هوش مصنوعی: اگر درگاه خدا مرا بپذیرد، در مقامهای والایی چون امیری، خسروی و شاهی قرار میگیرم، اما اگر اینطور نباشد، در دل انسان، زنجیری از غم و رنج خواهی دید.
هوش مصنوعی: وقتی وارد جمع زاهدان شدم، با دلی افسرده و بیروح مواجه شدم. اما lorsque وارد جمع عاشقان شدم، با شور و نشاط و هیجانهای عجیبی روبرو شدم که مثل بازار پرجنب و جوش است.
هوش مصنوعی: به دنیای پرهیاهو وارد شدم و تمام وجودم را برای به دست آوردن چیزی ارزشمند هزینه کردم. خوشبختانه، در این راه، فرصت خوبی برای خریدن یک ماهی نصیبم شد.
هوش مصنوعی: بعضی افراد با اندیشه و عقل به ترس رو میآورند، و برخی دیگر از روی عشق و محبت، و این دو رویکرد به کسب حکمت و توانایی در کارهای هر کس منجر میشود.
هوش مصنوعی: همه در حال شادی و نشئگی هستند، اما کسی به یاد نیست که در این شهر و کوچهها، هشیاری و هوشیاری مولای خود را نمیبیند.
هوش مصنوعی: به دیگران نگو که صوفیان چگونه رفتار میکنند، چرا که برای دلباختگان، زیبایی و خلوص دل مانند زمردی در برابر میناست و نمیتوان آن را سنجید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امیرا! تو به هر خوبی و نیکویی سزاواری
ازیرا خوب کرداری چنان چون خوب دیداری
توان گفتن ترا کاندر جهان فردی و بی یاری
به دانایی و بینایی و بیداری و هشیاری
حدیث ملک و کار عالم و شغل جهانداری
[...]
ز بوی باد آزاری ز نقش ابر نیسانی
نه پندارم که با بستان بهشت عدن یاد آری
شده کافور مینائی براغ از صنع یزدانی
شده دینار مرجانی بباغ از فعل داداری
گل و شمشاد دیداری ترنج و نار پنهانی
[...]
زهی کلک تو اندر چشم دولت کحل بیداری
به عونش کرده مدتها جهانداران جهانداری
مجیر دولت و دنیا و اندر دیدهٔ دولت
ز رای تست بینایی ز بخت تست بیداری
جهان مهر و کینت وجه ساز نعمت و محنت
[...]
جهان از برف پر کافور قیصوریست پنداری
بیاور باده روشن که شد روی هوا تاری
نه به زین موسمی باشد ز بهر عیش و میخواری
نه سلطان ارسلان دارد نظیری در جهانداری
تو را تا سر بود برجا کجا داری کله داری
که شمع از بی سری یابد کلاه از نور جباری
سر یک موی سر مفراز و سر در باز و سر بر نه
اگر پیش سر اندازان سزای تن، سری داری
چو بار آمد سر یحیی سرش بر تیرگی ماند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.