غلطی نیست در حساب و شمار
صد هزارست و صد هزار هزار
بر جنید این سخن چو تافت بگفت:
«لیس ف جبتی سوی الجبار»
آن دگر چون بدید روشن، گفت:
«لیس فی الدار غیرنا دیار»
لمعه عشق اگر شود ظاهر
همه مؤمن شوند اهل تتار
تو باقرار خوی کن ای دل
راه کفرست راه استنکار
عقل روشن ازوست روشندل
دل و جان را بدوست استبصار
نظری کن، ز روی لطف و کرم
که جهان را بتست استظهار
تو بغفلت نشسته ای شب و روز
گنج برداشت از میان اغیار
هر چه هست از برای تست همه
قاسمی را شعار و استشعار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به اهمیت شناخت و درک معنوی اشاره میکند. او میگوید که در حساب و شمار، چیزی غلط نیست و همه چیز به نوعی به خداوند برمیگردد. او به جنید اشاره میکند که بیان کرده است باید به سمت خداوند توجه کنیم. شاعر همچنین به عشق و ایمان اشاره کرده و میگوید اگر عشق ظهور کند، همه مؤمن خواهند شد. او به دل، عقل و بصیرت اشاره کرده و بیان میکند که داشتن بینش و آگاهی از اهمیتها، راهی به سمت کفر و انکار نیست. در نهایت، شاعر تأکید میکند که غربت و غفلت مانع از بهرهبرداری از گنجهای درونی و الهی است و باید به ستایش و شکرگزاری خداوند توجه کنیم.
هوش مصنوعی: هیچ اشتباهی در حساب و تعداد وجود ندارد؛ همه چیز به درستی محاسبه شده و دقیق است.
هوش مصنوعی: جنید این سخن را با نور و روشنی بیان کرد: «در جبهه من هیچ چیزی جز قدرت و عظمت الهی وجود ندارد.»
هوش مصنوعی: آن شخص دیگر وقتی روشنایی را دید، گفت: «در این خانه فقط ما هستیم.»
هوش مصنوعی: اگر درخشش عشق نمایان شود، همه افراد با ایمان میشوند و اهل تسلیم و تساهل خواهند شد.
هوش مصنوعی: ای دل، با آرامش و اطمینان رفتار کن؛ زیرا راهی که در پیش داری، راه انکار و بیباوری است.
هوش مصنوعی: عقل روشن از اوست و دل و جان روشن نیز به او وابستهاند. انسان با بصیرت به وسیله او راهنمایی میشود.
هوش مصنوعی: نگاهی به من بینداز، با رأفت و مهربانی، چرا که در این دنیا به محبت تو نیاز دارم.
هوش مصنوعی: تو در غفلت و بیخبری به سر میبری و هر روز در حال از دست دادن فرصتها و گنجینههایی هستی که میتوانستی از آنها بهرهمند شوی، اما به دلیل بیتوجهی، از دستت میروند.
هوش مصنوعی: همه چیز برای توست، و هر چیزی که وجود دارد، نشانی از قاسمی و شعار آن است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر رُخَش زلف عاشق است چو من
لاجرم همچو منش نیست قرار
من و زلفین او نگونساریم
او چرا بر گل است و من بر خار؟
همچو چشمم توانگر است لبم
[...]
زان مرکّب که کالبد از نور
لیکن او را روان و جان ازنار
زان ستاره که مغربش دهنست
مشرق او را همیشه بر رخسار
بارگی خواست شاد بهر شکار
بر نشست و بشد بدیدن شار
ای دل نا شکیب مژده بیار
کامد آن شمسه بتان تتار
آمد آن سرو جلوه کرده به ناز
آمد آن گلبن خمیده ز بار
آمد آن بلبل چمیده به باغ
[...]
هست ایام عید و فصل بهار
جشن جمشید و گردش گلزار
ای نگار بدیع وقت صبوح
زود برخیز و راح روح بیار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.