جام جمست این دل بیچاره، گوش دار
تا در کشم بگوش تو این در شاهوار
یعنی مدار خسته دل عاشقان مست
من زار و تن نزار و دل ناتوان نزار
آن یار حاضرست، نمی بینیش چرا؟
ای جان غم رسیده خرابی و شرمسار
جان تو غافلست ز محبوب لم یزل
بر جان غافلانه خود ماتمی بدار
آهن دلی مکن، چو سپر، زانکه در جهان
کس را بجان ز تیغ اجل نیست زینهار
خواهی که جانت از غم ایام وارهد
زاهد ز در برون کن و شاهد ز در بر آر
قاسم، صبور باش درین درد سوزناک
از غیر در گذر، دل و جان را بدو سپار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با احساساتی عمیق از عشق و درد ناشی از آن حرف میزند. او به دل بیچارهاش گوشزد میکند که در این مشکلات به یار محبوب توجه کند و به غفلت خود از او اشاره میکند. شاعر به شنونده یادآوری میکند که هیچ کس نمیتواند از تیغ اجل گریخت، بنابراین باید دل را به عشق سپرد و از غمهای روزگار رهایی جست. در نهایت، او بر صبر و استقامت در برابر دردها تأکید میکند و توصیه میکند که دل و جان را به معشوق بسپارد.
هوش مصنوعی: دل بیچارهام همچون جام جمی است که رازهای زیادی در خود دارد، گوش کن تا من این رازها را به تو منتقل کنم و به تو بگویم اینها چه ارزشمند و زیبا هستند.
هوش مصنوعی: یعنی دلهای عاشق و خستهام از درد و رنجی که دارند، به شدت غمگین و نزار هستند و به حال ناتوانی دچارند.
هوش مصنوعی: دوست تو در کنارت هست، ولی چرا او را نمیبینی؟ ای جان، غم به تو رسیده و وضعیت تو خراب و شرمنده است.
هوش مصنوعی: شما از وجود محبوب بیپایان غافل هستید، پس بر جان خود که به این بیخبری گرفتار است، سوگواری کنید.
هوش مصنوعی: دل خود را مانند سپر محکم مکن، زیرا در این دنیا هیچکس از تیغ مرگ در امان نیست. پس هوشیار باش.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که جانت از درد و غم روزگار رهایی یابد، باید از زهد و ریاضت دوری کنی و به جای آن از زیباییها و لذتهای زندگی بهرهمند شوی.
هوش مصنوعی: قاسم، در این درد شدید و سوزناک صبور باش. از دیگران بگذر و دل و جانت را به او بسپار.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار
بادام تر و سهیکی و بهمان و باستار
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار
نیلوفر کبود نگه کن میان آب
چون تیغ آبداده و یاقوت آبدار
همرنگ آسمان و به کردار آسمان
زردیش بر میانه چو ماه ده و چار
چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد
[...]
از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار
در دست مشک دارم و در دیده لاله زار
بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ
با لاله کار دارم از آن روی لاله کار
ماندست چون دل من در زلف او اسیر
[...]
یکروز مانده باز زماه بزرگوار
آیین مهر گان نتوان کرد خواستار
آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش
با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار
ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود
[...]
باران قطره قطره همی بارم ابروار
هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار
ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل
ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار
یاری که ذره ذره نماید همی نظر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.