گنجور

 
قاسم انوار

بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نزار

بیا، بیا، که نداریم بی تو صبر و قرار

بیا، که بی تو ز افراط آرزومندی

مرا دلیست درو صد هزار شعله نار

بداغ عشق تو دل را هزار عز و شرف

ز جلوهای تو جان را هزار استظهار

بفرض آنکه جهان از قصور پاک شود

محال صرف بود فیض غافر و غفار

مباش غره بگلگونه بهار، ای دل

که در خزان نتوان یافتن گلی بر بار

طریق عقل مقلد، فغان دارا گیر

حدیث عشق مشعبد، هزار دار و مدار

همیشه خاطر قاسم بورد و ذکر شماست

برین حدیث گواهست عالم الاسرار

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

اگر گل آرد بار آن رخان او، نه شگفت

هر آینه چو همه می‌خورد گل آرد بار

به زلف کژ ولیکن به قد و قامت راست

به تن درست ولیکن به چشمکان بیمار

دقیقی

مدیح تا به بر من رسید عریان بود

ز فرّ و زینت من یافت طیلسان و ازار

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از دقیقی
عنصری

چنین نماید شمشیر خسروان آثار

چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار

به تیغ شاه نگر، نامهٔ گذشته مخوان

که راستگوی‌تر از نامه تیغ او بسیار

چو مرد بر هنر خویش ایمنی دارد

[...]

مشاهدهٔ ۸ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
فرخی سیستانی

قوی کننده دین محمد مختار

یمین دولت محمود قاهر کفار

چو بازگشت به پیروزی از در قنوج

مظفر وظفر و فتح بر یمین و یسار

هنوز رایتش از گرد راه چون نسرین

[...]

مشاهدهٔ ۷ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
عسجدی

فغان ز دست ستمهای گنبد دوار

فغان ز سفلی و علوی و ثابت و سیار

چه اعتبار بر این اختران نامعلوم

چه اعتماد بر این روزگار ناهموار

جفای چرخ بسی دیده اند اهل هنر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه