دوش میآمد و رخساره بر افروخته بود
تا کجا بازدل غمزده سوخته بود
در جواب او
آتشین تافته آل برافروخته بود
تا کجا شرب لحافی شب دی سوخته بود
اینکه دیدی که گس خان اتابک میسوخت
اطلس قرمزی آتش زرخ افروخته بود
قیف یک پر مکس در دل والا ننشست
یارب این قلب شناسی زکه آموخته بود
زربکف کرد طلادوزی و زرگر همه سوخت
الله الله که تلف کرد و که اندوخته بود
ریش بر باد بسی داد بوقت سرما
انکه در موسم گل موینه بفروخته بود
شمع بانسبت پیراهن زرکش دیشب
چون بدیدم نظرش بالک دلسوخته بود
خوانده ام گفته قاری همه اوصاف لباس
جامه بود که بر قامت او دوخته بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش میآمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دلِ غمزدهای سوخته بود
رسم عاشق کُشی و شیوهٔ شهرآشوبی
جامهای بود که بر قامتِ او دوخته بود
جانِ عُشّاق سپندِ رخِ خود میدانست
[...]
دوش ازان شعله که در جان من سوخته بود
چون گل آیینه روی تو برافروخته بود
بود حیرت سبب آن که دلم با همه شرم
بی حجابانه به روی تو نظر دوخته بود
یاد آن شب که دلم پیش تو میریخت برون
[...]
دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بود
مشک این نافه سراسر جگر سوخته بود
چون صبا بیهده بر گرد چمن گردیدم
رزق من غنچه صفت در دلم اندوخته بود
در دیاری که دلم عاشقی آموخته بود
خوی دل آب و هوایش سوخته بود
پرتو شمع برون رفت چو دود از روزن
بسکه از جوش حیا چهره ات افروخته بود
رفت چون موج به سیلاب رگ ابر بهار
[...]
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آنکه یوسف به زرِ ناسره بفروخته بود
گرچه میگفت که زارت بکشم میدیدم
که نهانش نظری با منِ دلسوخته بود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.