|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در دیاری که عشق را یاد گرفته بودم، دل و روح من دچار سوختگی بودند. مانند شمعی که نورش را از روزن میپراکند، چهرهات به خاطر حیا و احساسات شدید، درخشان شده بود. پس از مدتی که مانند موجی در راه ابر بهار گذر کردی، مژههایم از دلتنگی پر از اشک شده بود. وقتی از عشق صحبت کردم، راز درونم شکفت و حس میکردم که زخم دلم، از عمق نفسهایم به هم دوخته شده است.
هوش مصنوعی: در سرزمینی که دل من عشق را یاد گرفته بود، روح و فضای آنجا به حالت سوخته و نابود شده درآمده بود.
هوش مصنوعی: نور شمعی که در اتاق بود، وقتی که دود از پنجره خارج شد، به همین دلیل که به خاطر شرم و حیا چهرهات سرخ و برافروخته شده بود.
هوش مصنوعی: رفتن او مانند موجی است که در رودخانه جاری میشود، مانند بارانی که از ابرهای بهاری میریزد. او به خاطر احساساتی که در دلش جمع کرده بود، اینگونه رفته است.
هوش مصنوعی: وقتی که شروع به صحبت درباره عشق کردم، گویی راز درونم شکوفا شد؛ انگار که زخمهای قلبم را با تار نفسام دوخته بودم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میگذشت و ز حیا چهره برافروخته بود
ای بسا خانه که از آتش او سوخته بود
چون کمانخانهٔ ابرو بگشاد از غمزه
چشم در دیدهٔ صاحبنظران دوخته بود
یار در جان من آن دم که همیزد آتش
[...]
دوش میآمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دلِ غمزدهای سوخته بود
رسم عاشقکُشی و شیوهٔ شهرآشوبی
جامهای بود که بر قامتِ او دوخته بود
جانِ عُشّاق سپندِ رخِ خود میدانست
[...]
دوش میآمد و رخساره بر افروخته بود
تا کجا بازدل غمزده سوخته بود
آتشین تافته آل برافروخته بود
تا کجا شرب لحافی شب دی سوخته بود
اینکه دیدی که گس خان اتابک میسوخت
[...]
دوش ازان شعله که در جان من سوخته بود
چون گل آیینه روی تو برافروخته بود
بود حیرت سبب آن که دلم با همه شرم
بی حجابانه به روی تو نظر دوخته بود
یاد آن شب که دلم پیش تو میریخت برون
[...]
دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بود
مشک این نافه سراسر جگر سوخته بود
چون صبا بیهده بر گرد چمن گردیدم
رزق من غنچه صفت در دلم اندوخته بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.