به شغل انتظار مهوشان در خلوت شبها
سر تار نظر شد رشته تسبیح کوکبها
به روی برگ گل تا قطره شبنم نپنداری
بهار از حسرت فرصت به دندان میگزد لبها
به خلوتخانه کام «نهنگ لا» زدم خود را
ستوه آمد دل از هنگامه غوغای مطلبها
کند گر فکر تعمیر خرابیهای ما گردون
نیاید خشت مثل استخوان بیرون ز قالبها
خوشا بیرنگی دل دستگاه شوق را نازم
نمیبالد به خویش این قطره از طوفانمشربها
ندارد حسن در هر حال از مشاطگی غفلت
بود تهبندی خط سبزهخط در ته لبها
خوشا رندی و جوش ژندهرود و مشرب عذبش
به لب خشکی چه میری در سرابستان مذهبها؟
تو خوی پنداری و دانی که جان بردم نمیدانی
که آتش در نهادم آب شد، از گرمی تبها
مبادا همچو تار سبحه از هم بگسلد غالب
نفس با این ضعیفی برنتابد شور یاربها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عمق احساسات و اندیشههای شاعر در شبهای خالص و تنهایی میپردازد. شاعر به انتظار محبت و زیبایی اشاره میکند و حسرت و کمبود فرصتها را به تصویر میکشد. او در دل دلتنگیهایش، به غم و زحمت زندگی و مشکلات آن فکر میکند، و بر این نکته تأکید دارد که تغییرات ممکن است و باید به آنها توجه کرد. این شعر همچنین به زیبایی و عشق و کمبود آنها اشاره دارد، و در نهایت به ناتوانی انسان در برابر مشکلات و استقامت در عشق اشاره میکند. شاعر از رنگ و زیبایی دل، خالی بودن و نسیم شوق و شعف در زندگی و درد دل میگوید.
هوش مصنوعی: در دل شبهای آرام و ساکت، به شغل انتظار محبوبان مشغول شدهام و در این لحظات، نگاه من همچون رشتهای از تسبیح ستارهها به سوی آنها میچرخد.
هوش مصنوعی: روی برگ گل، تا زمانی که شبنم وجود دارد، نمیتوانی بفهمی که بهار با حسرت و اندوهی منتظر فرصتی است و دندانهایش را بر روی لبهایش میفشارد.
هوش مصنوعی: من به سکوت و آرامش پناه بردم و از شلوغی و آشفتگی مطالب خسته و دل زده شدم.
هوش مصنوعی: اگر فکر درست کردن مشکلات ما باشد، آسمان نیز به ما کمک نخواهد کرد و مسائل ما مانند خشتهایی خواهند بود که از قالبهای خود خارج شدهاند، مشابه استخوانها.
هوش مصنوعی: خوشا به حال دلهایی که بیرنگ و بیهوا هستند، زیرا عشق و شوق در آنها به آرامی رشد نمیکند و این قطره از طوفانها به خود نمیبالد.
هوش مصنوعی: حسن هرگز نباید از آرایش و زیبایی غافل بماند؛ زیبایی لبها با نوار سبز خطی که بر لبها وجود دارد، به خوبی نمایان است.
هوش مصنوعی: خوشا به حال هنرمندی که با طبیعت و خصلتهای انسانی عمیق ارتباط دارد و نوشیدنی گوارایش را در کنار خشکی و بیحاصلی مذهبها مینوشد. چه فایدهای دارد که در دنیای پر از ظاهرسازی مذهبی گرفتار شویم؟
هوش مصنوعی: تو فکر میکنی میدانی که چقدر جانم را در این ماجرا گرفتهای، اما نمیدانی که از شدت احساساتی که در من بوجود آوردهای، قلبم مثل آتش در حال سوختن است و دردهایم به حالت آب درآمدهاند.
هوش مصنوعی: نگران این هستم که مانند دانههای تسبیح، روح و نفس من از هم جدا شود. نفس با این ضعف نمیتواند این شدت و هیجان را تحمل کند. ای کاش خداوند کمک کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بسی شب با مهی بودم کجا شد آن همه شبها
کنون هم هست شب، لیکن سیاه از دود یاربها
خوش آن شبها که پیشش بودمی گه مست و گه سرخوش
جهانم میشود تاریک چون یاد آرم آن شبها
همیکردم حدیث ابرو و مژگان او هردم
[...]
چو اشک خویشتن غلتم میان خاک و خون شبها
ز رشک آنکه بینم جام می را لب بر آن لبها
شدی مشهور شهر آنسان که همچون سوره یوسف
همیخوانند طفلان قصه حسنت به مکتبها
به خواب ار بر درت یابند جا جانهای مشتاقان
[...]
مه من در شبستان چونکه نو شد جام می شبها
نماید از شفق می از حباب ریزه کوکبها
دهن شد چشمه حیوان ترا از عین نایابی
دو لعل جانفزای دلکشت آن چشمه را لبها
بیا ای ساقی مهوش بده آن جام چون آتش
[...]
من و بیداری شبها و شب تا روز یاربها
نبیند هیچکس در خواب، یارب! اینچنین شبها
گشادی تا لب شیرین به دشنام دعاگویان
دعا میگویم و دشنام میخواهم از آن لبها
خدا را! جان من، بر خاک مشتاقان گذاری کن
[...]
نشان تیر آهم گشتهای آسمان شبها
ترا بر سینه پیکانهاست هرسو نیست کوکبها
دل بیخود درون سینه دارد فکر زلفینت
بسان مرده کش مونس قبرند عقربها
خطست آن یا برآمد دود دل از بس که محبوبان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.