درد ناسازست و درمان نیز هم
دهر بی پروا و یزدان نیز هم
اجر ایمان سود دانش گو مده
آن که دانش داد و ایمان نیز هم
شه ز بزمم گر براند غم کراست؟
فارغم از ننگ حرمان نیز هم
طاعتم می نگذرد اندر خمار
نیست باقی ذوق عصیان نیز هم
عشق و آن گه استعارات دروغ
ای دژم زخم و نمکدان نیز هم
من که هر دم بی اجل میرم همی
می توانم زیست بی جان نیز هم
رفته است از دل نشاط بزم و باغ
وان هوای ابر و باران نیز هم
خامشی تنها نه جان را می گزد
این نواهای پریشان نیز هم
آن که پندارند حافظ بوده است
غالب آشفته بود آن نیز هم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی درد و درمان، ایمان و دانش، و عشق میپردازد. شاعر میگوید که درد و درمان هر دو ناسازگارند و در این دنیای بیپروا، نشانههای ایمان و دانش را نباید نادیده گرفت. او اشاره میکند که اگر بخواهد از غمها خلاص شود، باید از ننگ و حرمان خود رها باشد. همچنین به این موضوع میپردازد که لذتهای موقتی و عصیانها او را نمیسازند و شادی و نشاط از زندگیاش رفته است. در نهایت، شاعر به واقعیتهایی اشاره دارد که از معنای عمیق زندگی و هویت انسانی بر میآید و تأکید میکند که حتی اگر حافظ هم آشفته باشد، این موضوع جزئی از زندگی است.
هوش مصنوعی: درد همیشه وجود دارد و درمان آن نیز سخت است. زمان هم بیتوجه است و خداوند نیز همینطور.
هوش مصنوعی: ایرادی ندارد که شخصی به دانش و علم دست یابد، اما اگر آن علم بدون ایمان باشد، ارزشی ندارد. در واقع، مهمتر از دانش، ایمان است که باید در کنار آن باشد.
هوش مصنوعی: اگر شاه از میخانهام بیرون کند، غم چه کسی را میزند؟ من از ننگ محرومیت نیز راضیام.
هوش مصنوعی: طاعت و بندگی من دیگر از مستی و شوری که داشتم، نمیگذرد. دیگر از لذت گناهان نیز خبری نیست.
هوش مصنوعی: عشق و استعارههای نادرست باعث درد و رنج میشوند، و کمبود صمیمیت هم این زخمها را بیشتر میکند.
هوش مصنوعی: من هر لحظه بدون اینکه به مرگ فکر کنم زندگی میکنم و میتوانم حتی بدون داشتن جان هم زندگی کنم.
هوش مصنوعی: احساس شادی و سرزندگی از دل رفته است، و حتی هوای ابری و بارانی هم دیگر حس خوشایندی ندارد.
هوش مصنوعی: خاموشی فقط روح را نمی آزارد، بلکه این آهنگهای آشفته نیز معذبی ایجاد میکنند.
هوش مصنوعی: کسی که تصور میشود حافظ بوده، خود نیز دچار آشفتگی و پریشانی بوده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حکم حکم اوست، فرمان نیز هم
زو دریغی نیست تن، جان نیز هم
دَردَم از یار است و درمان نیز هم
دل فدایِ او شد و جان نیز هم
این که میگویند آن خوشتر ز حسن
یار ما این دارد و آن نیز هم
یاد باد آن کو به قصدِ خونِ ما
[...]
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
سیف و عصمت علم و نصرت جمع کرد
یار ما دین دارد و آن نیز هم
از طفیل اوست کل کائنات
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.