چون شنودند این سخن مرغان همه
آن زمان گفتند ترک جان همه
برد سیمرغ از دل ایشان قرار
عشق در جانان یکی شد صد هزار
عزم ره کردند عزمی بس درست
ره سپردن را باستادند چست
جمله گفتند این زمان ما را به نقد
پیشوایی باید اندر حل و عقد
تا کند در راه ما را رهبری
زانک نتوان ساختن از خودسری
در چنین ره حاکمی باید شگرف
بوک بتوان رست از این دریای ژرف
حاکم خود را به جان فرمان کنم
نیک و بد هرچ او بگوید آن کنم
تا بود کاری ازین میدان لاف
گوی ما افتد مگر تا کوه قاف
ذره در خورشید والا اوفتد
سایهٔ سیمرغ بر ما اوفتد
عاقبت گفتند حاکم نیست کس
قرعه باید زد، طریق اینست و بس
قرعه بر هرک اوفتد سرور بود
در میان کهتران مهتر بود
چون رسید اینجا سخن، کم گشت جوش
جملهٔ مرغان شدند اینجا خموش
چون بدست قرعه شان افتاد کار
درگرفت آن بیقراران را قرار
قرعه افکندند ، بس لایق فتاد
قرعه شان بر هدهد عاشق فتاد
جمله او را رهبر خود ساختند
گر همی فرمود سر میباختند
عهد کردند آن زمان کاو سرورست
هم درین ره پیشرو هم رهبرست
حکم حکم اوست، فرمان نیز هم
زو دریغی نیست تن، جان نیز هم
هدهد هادی چو آمد پهلوان
تاج بر فرقش نهادند آن زمان
صد هزاران مرغ در راه آمدند
سایه وان ماهی و ماه آمدند
چون پدید آمد سر وادی ز راه
النفیر از آن نفر برشد به ماه
هیبتی زان راه برجان اوفتاد
آتشی در جان ایشان اوفتاد
برکشیدند آن همه بر یک دگر
چه پر و چه بال و چه پای و چه سر
جمله دست از جان بشسته پاکباز
بار ایشان بس گران و ره دراز
بود راهی خالی السیر ای عجب
ذرهای نه شر نه خیر ای عجب
بود خامشی و آرامش درو
نه فزایش بود نه کاهش درو
سالکی گفتش که ره خالی چراست
هدهدش گفت این ز فریاد شماست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، مرغان پس از شنیدن خبرهایی درباره سیمرغ، تصمیم میگیرند که به دنبال او بروند و در این مسیر نیاز به یک پیشوا دارند. آنها بر این باورند که باید کسی را به عنوان رهبر انتخاب کنند تا در این راه دشوار آنها را رهبری کند. پس از بحث و تبادل نظر، در نهایت قرعه به نام هدهد میافتد و او به عنوان رهبر انتخاب میشود. مرغان عهد میکنند که از دستورات هدهد پیروی کنند و برای رسیدن به سیمرغ در تلاش باشند. با آغاز سفر، هیجان و اضطراب در دل آنها ایجاد میشود و آنها با هم به راه میافتند. در انتهای متن، یک سالک از خالی بودن راه میپرسد و هدهد پاسخ میدهد که این خالی بودن ناشی از فریادهای آنهاست.
هوش مصنوعی: وقتی پرندگان این حرف را شنیدند، همه به یکباره گفتند که جان همهمان را باید رها کنیم.
هوش مصنوعی: سیمرغ به عنوان نمادی از عشق و زیبایی از دل شوک و غم آنها خارج شد و نشان داد که عشق به محبوب، یکپارچگی و وحدت خاصی ایجاد میکند که میلیونها احساس و تجربه را در بر میگیرد.
هوش مصنوعی: آنها تصمیم گرفتند که به سفر بروند و با ارادهای قوی، به راهی درست و استوار قدم گذاشتند.
حل و عقد = رتق و فتق
هوش مصنوعی: برای اینکه در مسیر ما راهنمایی کند، زیرا نمیتوان از خودرأیی کار درستی انجام داد.
هوش مصنوعی: در چنین مسیری باید یک حاکم بزرگ وجود داشته باشد تا انسان بتواند از این دریای عمیق نجات یابد.
هوش مصنوعی: من خود را تسلیم حاکم میکنم و هر کار خوبی یا بدی که او بگوید، انجام میدهم.
لاف = خودستائی و مبالغه گوئی
هوش مصنوعی: اگر ذرهای از خورشید بزرگ بیفتد، سایهی سیمرغ بر ما میافتد.
هوش مصنوعی: در نهایت گفتند که کسی برای حاکم نیست و باید قرعهکشی انجام شود، این تنها راه حل است.
هوش مصنوعی: هر کس که به او قرعه میافتد، در میان افراد کممرتبه، سرور و سردمدار است.
هوش مصنوعی: وقتی صحبت به اینجا رسید، تمام شور و هیجان کاهش پیدا کرد و تمامی پرندگان ساکت شدند.
هوش مصنوعی: زمانی که قرعهکشی انجام شد، زندگی این بیقراران تغییر کرد و آنها به آرامش رسیدند.
هوش مصنوعی: قرعهکشی انجام شد و خوشبختانه سهم کسی شد که شایستگی بالایی داشت و نصیب هدهدی عاشق گشت.
هوش مصنوعی: تمامی افراد به او به عنوان رهبر خود نگاه کردند و اگرچه او تصمیماتی میگرفت، آنها به راحتی برای او فداکاری میکردند.
هوش مصنوعی: در آن زمان، پیمان بستند که کسی که مولای آنان است، هم در این مسیر پیشگام خواهد بود و هم راهنمای آنان خواهد بود.
هوش مصنوعی: حکم و فرمان از آنِ اوست و هیچ کمبودی در این میان وجود ندارد؛ هم در بدن و هم در جان.
هوش مصنوعی: زمانی که هدهد، راهنمایی کرد و به عنوان یک پهلوان وارد شد، تاجی بر سر او گذاشتند.
سایه وان = سایه بان
هوش مصنوعی: زمانی که صدای ناگهانی از راهی به گوش رسید، سر و صدای زیادی به وجود آمد و همه متوجه شدند.
هوش مصنوعی: از آن مسیر، سیاهی و ترس و هراسی بر جان او چیره شد و در دل آنان شعلهای زبانه کشید.
هوش مصنوعی: آنها همه را با هم بلند کردند، چه در بال و پر، چه در پا و چه در سر.
هوش مصنوعی: همه با تمام وجود از جان گذشتند و در این راه سخت و طولانی، بار سنگینی بر دوش دارند.
هوش مصنوعی: شگفتا که در این مسیر خالی، نه نشانهای از خوبی دیده میشود و نه از بدی.
هوش مصنوعی: در آنجا سکوت و آرامش حاکم بود، نه چیزی بر آن افزوده میشد و نه چیزی از آن کاسته میگردید.
هوش مصنوعی: سالکی از هدهد پرسید چرا این راه خلوت و بدون رفت و آمد است. هدهد پاسخ داد که این ناشی از فریادهای شماست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.