گنجور

 
فیض کاشانی

دردم از یار است و درمان نیز هم

دل فدای او شد و جان نیز هم

سیف و عصمت علم و نصرت جمع کرد

یار ما دین دارد و آن نیز هم

از طفیل اوست کل کائنات

گفتمت پیدا و پنهان نیز هم

داستان در پرده می‏گویم ولی

گفته خواهد شد به دستان نیز هم

روزهای وصل معصومان گذشت

بگذرد ایام هجران نیز هم‏

اعتمادی نیست بر کار جهان

بلکه بر گردون گردان نیز هم‏

صبر کن ای فیض تا عصر امام

دین قوی خواهد شد ایمان نیز هم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عطار

حکم حکم اوست، فرمان نیز هم

زو دریغی نیست تن، جان نیز هم

حافظ

دَردَم از یار است و درمان نیز هم

دل فدایِ او شد و جان نیز هم

این که می‌گویند آن خوشتر ز حسن

یار ما این دارد و آن نیز هم

یاد باد آن کو به قصدِ خونِ ما

[...]

فیض کاشانی

دردم از یار است و درمان نیز هم

دل فدای او شد و جان نیز هم

سیف و عصمت علم و نصرت جمع کرد

یار ما دین دارد و آن نیز هم

از طفیل اوست کل کائنات

[...]

غالب دهلوی

درد ناسازست و درمان نیز هم

دهر بی پروا و یزدان نیز هم

اجر ایمان سود دانش گو مده

آن که دانش داد و ایمان نیز هم

شه ز بزمم گر براند غم کراست؟

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه