داغم از پرده دل رو به قفا میآید
تا ببینم که ازین پرده چهها میآید
همچو رازی که به مستی ز دل آید بیرون
در بهاران همه بویت ز صبا میآید
جلوهای داغ که ذوقم ز نمک میخیزد
مژدهای درد که ننگم ز دوا میآید
سود غارتزدگیهای غمت را نازم
که نفس میرود و آه رسا میآید
زیستم بیتو و زین ننگ نکشتم خود را
جان فدای تو میا کز تو حیا میآید
دعوی گمشدگی محضر رسواییهاست
کز پی مور به ویرانه ما میآید
راز از سینه به مضراب نریزم بیرون
ساز عاشق ز شکستن به صدا میآید
برگ گل پردهساز است تمنای ترا
بو که دریافته باشی چه نوا میآید
در هم افشردن اندام تو چون ما میخواست
خنده بر تنگی آغوش قبا میآید
رفته در حسرت نقش قدمی عمر به سر
جادهای را که به سرمنزل ما میآید
اتفاق سفر افتاد به پیری غالب
آنچه از پای نیامد ز عصا میآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به احساس دلتنگی و عشق میپردازد. شاعر از درد ناشی از جدایی صحبت میکند و به یادآوری بوی معشوقهاش در بهار میپردازد. او با ابراز احساساتش نشان میدهد که عشقش چه تاثیر عمیقی بر او دارد و حتی در شرایط سخت نیز او را رها نمیکند. شاعر از ننگ جدایی و حسرت بر missed moments زندگیاش سخن به میان میآورد، و در نهایت، به دشت خیالات و آرزوهایش اشاره میکند که در جستجوی عشق و وصال است. تلاش و تردید او در ابراز احساساتش، نشانهای از عشق عمیق و پا بر جاست.
هوش مصنوعی: دلِ من دردی عمیق دارد و این درد به گونهای به سطح میآید که میخواهم از پشت پردهای که بر دل گذاشتهام، آنچه را که از این پرده بیرون میآید، ببینم.
هوش مصنوعی: در بهار، بوی تو همچون رازی است که در حالت مستی از دل بیرون میآید و همه جا را پر میکند.
هوش مصنوعی: یک زیبایی سوزان وجود دارد که شوق و ذوق مرا به وجد میآورد، و خبر از دردی میدهد که به خاطر آن، از درمان خجالت میکشم.
هوش مصنوعی: من به زیبایی ناز میکنم که از غمهای تو به دست آمده، زیرا نفسهایم در حال رفتن است و نالهای بلند به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: من بدون تو زندگی کردم و از این شرمندگی نترسیدم، جانم را فدای تو میکنم، پس از تو خجالت نکش.
هوش مصنوعی: ادعای گمشدن، به نوعی نمایانگر بیاعتباری و رسواییهاست که بهدنبال مدعی به خرابی و ویرانی ما کشانده میشود.
هوش مصنوعی: من هرگز رازهای درونم را بر زبان نمیآورم. صداهایی که از دل عاشق بیرون میآید، نتیجهٔ شکستها و دردهایش است.
هوش مصنوعی: برگ گل مانند پردهای است که تمنای تو را پنهان کرده است، تا تو به خوبی درک کنی چه صدایی در حال وزیدن است.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی توصیف میکند که وقتی اندام تو در هم فشرده میشود، مانند این است که ما به دنبال خنده و شادی هستیم، اما این شادی در فضای محدود و تنگ آغوشی که داریم، به ما میآید. در واقع، به نوعی نشاندهندهٔ تضاد بین زیبایی و محدودیت است.
هوش مصنوعی: شخصی در آرزوی اثری از عمر خود، در کنار جادهای ایستاده که به مقصد نهایی او میرسد.
هوش مصنوعی: وقتی انسان به پیری میرسد، بروز برخی رویدادها و تغییرات طبیعی است و آنچه که در جوانی از چالشها و مشکلات فرار کرده، اکنون از طریق تجربیات و ابزارهایی که دارد، مطرح میشود. در واقع، در پیری، فرد به دلایل مختلف به مواجهه با سختیها و واقعیات زندگی میپردازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر نه از خاک درت باد صبا میآید
صبحدم مشکفشان پس ز کجا میآید
ای جگرسوختگان عهد کهن تازه کنید
که گل تازه به دلداری ما میآید
گل تر را ز دم صبح به شام اندازد
[...]
یا رب این بوی که امروز به ما میآید
ز سراپرده اسرار خدا میآید
بوستان را کرمش خلعت نو میپوشد
خستگان را ز دواخانه دوا میآید
در نمازند درختان و به تسبیح طیور
[...]
این چه بوییست که از بادِ صبا میآید
وین چه مرغیست که از سویِ سبا میآید
قاصدِ حضرتِ لیلی چه خبر می گوید
بویِ پیراهنِ یوسف ز کجا میآید
گویی این بادِ دل آویز بدین خوشبویی
[...]
یارب، این شهره لشکر ز کجا میآید؟
که ز عشقش دل خلقی به بلا میآید
فتنه جان من خسته دل آمد چشمش
باز بر جان من این فتنه کجا میآید؟
باد مشک از سر زلفش بوزید، ای بلبل
[...]
یارب این هدهد میمون ز کجا می آید
ظاهر آنست که از سوی سبا می آید
بوی روح از دم جانبخش سحر می شنوم
یا دم عیسوی از باد صبا می آید
از ختن می رسد این نفحه ی مشکین که ازو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.