ز ما صد جان وز آن لب یک عبارت
ز ما صد دل وز آن مه یک اشارت
دلا از چشم خونخوارش حذر کن
که بیرحمند ترکان وقت غارت
به خون دل بسازم از غم دوست
قناعت کرد باید در تجارت
چو سنگ سختم آتش در درونست
تنم را زان نمی سوزد حرارت
از آن رو بی تو چشمم کس نبیند
که نبود بیتو در چشمم بصارت
به شادی بگذرانم بعد از این عمر
که غم جانم نبیند از حقارت
پس از قتل پدر شیرویه دانست
که شیرین دست ندهد بیمرارت
اگر از قاب قو سینت بپرسند
بفرما زان دو ابرو یک اشارت
تبه شد حال دل قاآنی از اشک
ز جوش سیل ویران شد عمارت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مضامین عشق، غم و جدایی میپردازد. شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق صحبت میکند و به دشواریهایی که به دلیل عشق و فراق مواجه است، اشاره میکند. او به درد و رنجهایی که از این جدایی متحمل میشود، اشاره میکند و میگوید که در درونش آتش عشق میزند، اما ظاهراً نشان نمیدهد. شاعر همچنین به خطرات و آسیبهای ناشی از عشق بیرحم و غیرقابل اعتماد اشاره میکند. در نهایت، او به وضعیت دلbroken و ویرانی که از اشکها و غمهای عشق به وجود آمده، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ما از دلهای زیادی پر از عشق و احساس برخورداریم، اما یک کلمه از لبان او کافی است. از دلی که داریم، با دیدن یک لبخند او، همه چیز را میفهمیم و حس میکنیم.
هوش مصنوعی: ای دل، از دید چشمانی که خونریزند دوری کن، زیرا تاتارها در زمان غارت، بسیار بیرحم هستند.
هوش مصنوعی: باید با غم و اندوهی که به خاطر دوست دلم به جان دارم، زندگی کنم و در این مسیر، از کم و کسریها راضی باشم و در کارم به اندازه کافی تلاش کنم.
هوش مصنوعی: مانند سنگ سخت هستم، ولی درونم آتش وجود دارد که بر اثر آن، جسمم نمیسوزد.
هوش مصنوعی: چشمم بدون تو کسی را نمیبیند، زیرا وقتی تو نیستی، در چشمم بیناییای وجود ندارد.
هوش مصنوعی: باید بعد از این زندگیام را با شادی سپری کنم، چون دیگر نمیخواهم غم و اندوهی به خاطر حقارت و کوچکارزشی ببینم.
هوش مصنوعی: پس از اینکه شیرویه پدرش را کشت، فهمید که شیرین بدون رنج و زحمت به او دست نخواهد داد.
هوش مصنوعی: اگر از تو بپرسند که زیباییات را از کجا میآوری، بگو که فقط با یک نگاه به ابروهایم میتوانی بفهمی.
هوش مصنوعی: دل قاآنی از شدت گریه خراب شد و اشکهایش مانند سیلی بیامان، همه چیز را ویران کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه هرگز ویس باشد دوستدارت
نه هرگز راستی جوید به کارت
نپرسی حال یار دلفکارت
که هجران چون کند با روزگارت
ته که روز و شوان در یاد مویی
هزارت عاشق با مو چه کارت
که ای کهبد به حق کردگارت
که ایمن کن مرا در زینهارت
چو دولت رفت بر تخت امارت
مه تاجش پذیرفت استدارت
وزیری جست فحل و شهم و مقبل
که باشد در همه کارش مهارت
بسازد کار عقبی از کفایت
[...]
زهی روز قیامت روز بارت
خلایق سر به سر در انتظارت
گنه کاران بر جان خورده زنهار
همه جان بر کف اندر زینهارت
کجا پیغمبری دانی که آن روز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.