هرکس به هوای جان گرفتار
ما بی تو ز جان خویش بیزار
جا بی تو کنم به خلد هیهات
دل بیتو نهم به عیش زنهار
جان بیتو به پیکرم بود تنگ
سر بیتو به گردنم بود بار
دلهای گشاده از غمت تنگ
جانهای عزیز در رهت خوار
ابروی تو بر سرم کشد تیغ
مژگان تو بر دلم زند خار
ای تازه جوان که چون جوانی
رفتی و نیامدی دگربار
در سایهٔ زلف خط و خالت
مانند به شبروان عیار
در هند شنیدهام که طوطی
شکر شکنست و سرخ منقار
زانسان که خطت به سایهٔ زلف
پیرامن آن لب شکربار
زلفست فراز قدت آری
بر سرو بن آشیان کند مار
کویت به نگارخانه ماند
از حیرت طالبان دیدار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از جدایی و دلتنگی خود برای محبوبش صحبت میکند. او احساس میکند که بدون وجود محبوبش، زندگی برایش سخت و بیمعناست. دلش به خاطر غم او تنگ و جانش در رنج است. او به زیباییهای محبوب اشاره میکند و از اثراتی که بر دل و جانش دارد، میگوید. همچنین، به بیپایانی جدایی و حسرت دیدار او اشاره کرده و به زیبایی محبوب و ویژگیهایش اشاره میکند. در نهایت، شاعر ابراز میکند که بدون محبوبش، همه چیز برایش سرد و دلگیر است و تنها آرزویش دیدار دوباره اوست.
هوش مصنوعی: هر کسی که به خاطر خودخواهی و برای نفع شخصی به ما نزدیک شده، بدون تو از زندگی و وجود خود بیزار است.
هوش مصنوعی: من بدون تو نمیتوانم به بهشت بروم و دل من هرگز نمیتواند بیتو به خوشی دست یابد.
هوش مصنوعی: بدون وجود تو، جانم در بدنم احساس تنگی میکند و سرم به خاطر نبودنت سنگینی مینماید.
هوش مصنوعی: دلهای کسی که به خاطر تو غمگین شدهاند همچون فضای باز و آزاد است، اما جانهای عزیز در راه تو کوچک و ناچیز شدهاند.
هوش مصنوعی: ابروی تو مثل تیغی است که بر سرم میافتد و مژههای تو مثل خارهایی هستند که به دل من ضربه میزنند.
هوش مصنوعی: ای جوان تازهنفسی که به جوانی رفتی و دیگر برنگشتی.
هوش مصنوعی: زلفهای تو همچون خط زیبا و حالت دلربا، سایهای بر شبگردان قهرمان افکنده است.
هوش مصنوعی: در هند شنیدهام که طوطی با منقار قرمز و شیرینزبان است و سخنانی دلنشین میگوید.
هوش مصنوعی: از آن انسانی که خط زیبایش در سایهی زلفهایش در کنار لبهای شیرینش جا گرفته است.
هوش مصنوعی: موهای تو همچون تراز و بلندی قامتت، به درختان سرو با وقار و زیبایی میماند و گویی بر آنها سایهای خوشایند انداخته است.
هوش مصنوعی: چشمها به زیبایی و جاذبهی تو خیره شده و از شگفتی به تماشای تو نشستهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فدای آن قد و زلفش که گویی
فرو هشته است از شمشاد شمشار
آن طره مشکریز دلدار
کرده است مرا به غم گرفتار
گر بنده به خدمتت نیامد
زو منت بی شمار میدار
ور یک دو سه روز کرد تقصیر
در خدمت تو عبث مپندار
زیرا که تو کعبه جلالی
[...]
عاجز شدم از گرانی بار
طاقت نه چگونه باشد این کار
بردار صراحیی ز خمار
بربند به روی خرقه زنار
با دردکشان دردپیشه
بنشین و دمی مباش هشیار
یا پیش هوا به سجده درشو
[...]
بر هر ذره ای که در جهانست
منت دارد هزار خروار
بی دفتر ملک او زمانه
از پشت شکم کند چو طومار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.