ضحاک وار کشته بسی بی گناه را
بر دوش تا فکنده دو مار سیاه را
قصد ذقن نمودمش از زلف عنبرین
چشمم ندید در شب تاریک چاه را
هوش از سرم به چابکی آن شوخ کجکلاه
برد آنچنان که دزد شب از سر کلاه را
حیران زاهدم که بر آن روی چون بهشت
از ابلهی گناه شمارد نگاه را
می خوردنم به مجلس جانان گناه نیست
آسوده در بهشت چه داند گناه را
صوفی نشد ریاضت چل ساله سودمند
یک دم بیا و میکده کن خانقاه را
کو بادهٔ دو ساله و ماه دو هفتهای
تا شب به عیش روز کنم سال و ماه را
هر روز و شب به یاد جمال جمیل تو
نظاره میکنم رخ خورشید و ماه را
در گیسوی سیاه تو دلها چو شبروان
گم کردهاند در شب تاریک راه را
دارم دلی گرفته و مشکل که شاه عشق
در این فضای تنگ زند بارگاه را
وقتست کز تطاول آن چشم فتنهجوی
آگه کنیم لشکر عباس شاه را
شاهی که خاک درگه گردون اساس او
تاج زر است تارک خورشید و ماه را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف وضعیت سخت و غمانگیز فردی میپردازد که تحت تأثیر ظلم ضحاک قرار دارد. او از کشته شدن بیگناهان و دو مار سیاه بر دوش ضحاک صحبت میکند و به زیبایی و سرنوشت خود در دل شب میاندیشد. شاعر احساس ناامیدی و حیرانی خود را از گناه شمردن نگاه به زیباییها ابراز میکند و به میکده و شادیهای زندگی اشاره میکند. او در جستجوی باده و لذتهای زودگذر است تا از غمهای روزگار فرار کند و در عین حال به زیبایی معشوقش میاندیشد. در نهایت، به قدرت و تاجداری اشاره میکند که اساس جهان بر گردن اوست و شاهی که از قدرتش نباید غافل شد.
هوش مصنوعی: مانند ضحاک که بسیاری از بیگناهان را به قتل رساند، بار زشتی بر دوش خود دارد و دو مار سیاه را بر زمین انداخته است.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت چهرهام، به زودی دلم میخواست که شدت علاقه و هیجان را ببینم، اما در تاریکی شب نتوانستم خطرات را مشاهده کنم.
هوش مصنوعی: هوش و حواسم از چالاکی و طنازی آن شخص کجکلاه گرفته شد، بهگونهای که مانند دزد شب از سر انسان کلاه را برمیدارد.
هوش مصنوعی: من شگفتزدهام از عابد و زاهدی که چگونه نگاه به روی زیبای او را از روی نادانی گناه میداند.
هوش مصنوعی: در محفل محبوب، اگر بیفتم و دلم شاد باشد، گناهی نیست. چه کسی در بهشت میتواند به مفهوم گناه پی ببرد؟
هوش مصنوعی: بعد از چهل سال ریاضت و تمرین، هنوز صوفی نشدهای، بیایید یک لحظه در میکده حاضر شو و خانقاه را فراموش کن.
هوش مصنوعی: بیا تا با نوشیدن شراب کهنه و مخصوص، شبی خوش بگذرانیم و سال و ماه را به خوشی بگذرانیم.
هوش مصنوعی: هر روز و شب با فکر زیبایی تو، به تماشای صورت خورشید و ماه مشغولم.
هوش مصنوعی: در موهای سیاه تو، دلها مانند شبروهایی هستند که در تاریکی شب راه خود را گم کردهاند.
هوش مصنوعی: دل沉گین و دردناک دارم، در حالی که شاه عشق در این فضای محدود، سلطنت خود را برقرار کرده است.
هوش مصنوعی: زمانی است که به خاطر طولانی شدن و زیادهروی آن چشمان فریبنده، ما باید لشکر عباس شاه را آگاه کنیم.
هوش مصنوعی: شاهی که مقام و جایگاهش زیر آسمان، از طلا ساخته شده است، تاجی به اندازهای باشکوه دارد که حتی خورشید و ماه نیز به پای آن نمیرسند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا تو بتاب کردی زلف سپاه را
در تو بماند چشم به خوبی سیاه را
ای رشک مهر و ماه تو گر نیک بنگری
در مهر و ماه طیره کنی مهر و ماه را
گر هیچ بایدت که شوی مشک بوی تو
[...]
خور گرچه نور بخشد هر ماه ماه را
روبد بدیده پیشش صد راه راه را
شاهان ز تاج و گاه، شرف یافتند و او
گه تاج را شرف دهد و گاه گاه را
گر گاه در پناه وی آید ظفر دهد
[...]
مویم سپید و نامه سیه ماند از گناه
جز عذر و توبه چاره ندانم گناه را
خواهم که عفو و رحمت و لطف تو ای خدا
در کار این سپید کند آن سیاه را
ای تخت را خجسته تر از تاج گاه را
وی ملک را فریضه تر از نور ماه را
ای نقش بند دولت بند قبای تو
فر همای داد به سربر کلاه را
روزی که بر نشینی تاج سفیده دم
[...]
آن روی بین که حسن بپوشید ماه را
وآن دام زلف و دانهٔ خال سیاه را
من سرو را قبا نشنیدم دگر که بست
بر فرق آفتاب ندیدم کلاه را
گر صورتی چنین به قیامت برآورند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.