خیز ای ناقه دوران روش گردون تن
که چو بدرت کف پا هست هلالت گردن
ای چو دوران روشت لیک نه بیرحم چو او
هر کرا دید غریبست رسانده بوطن
تویی آن بادیه پیمای بیابان پرورد
که ز تو هست بیابان همه دم رشک چمن
هر کجا بوده دمی جای تو دندان و کفت
خارها را همه رفته شگفاینده سمن
حیرتی داده مرا دست که در خوردن خار
بود کف آنکه چو سیماب فشاندی ز دهن
پا گرفتی ز زمین خار و برای حلت
دادی از درج باو در ثمین بهر ثمن
از تو آید که کنی رهبری اهل طریق
که قدم بر قدم صالحی و ویس قرن
سزد از اطلس زربفت خورت جل چون کوه
زیبدت همچو خور از شعشعه نور رسن
چند آیی بسر زانو و فریاد زنی
داد خواهی مگر از جور سپهر پر فن
نیستی ظالم و این طرفه که چون مظلومان
دارد از دست تو زنگ تو دمادم شیون
در جواب خبر راه بآهنگ حدی
جرس آندم که ز تحریک تو آید به سخن
ز ره ذوق دلی نیست که از جا نرود
مگر آن دل که بود چون جرست از آهن
تو رسی لیک ز بار غم چرخ کج رو
هست در سینه چو عشاق ترا داغ کهن
بوی موی تو چنین چین شده همچون نافه
خوشتر از رایحه نافه آهوی ختن
گاه فرد آمده چون جوهر فرد خردی
منتظم گاه بسلکی شده چون در عدن
گاه سر تافته از چرخ بسان رشته
گاه پا بسته یک رشته شده چون سوزن
می کشی از ره غمخواری و بی پروایی
گاه بار همه گاه از همه باری دامن
همه افتاده چو بر داشته تست ز خاک
همه آواره چو از لطف تو دارد مسکن
من هم افتاده از لطف سوی من بخرام
من هم آواره ام از ناز مکش سر از من
دی شنیدم که ز آهنگ حجازی به عراق
می بری قافله باز ز بابل به یمن
تا شوی زایر یثرب بزمان اسعد
تا کشی رخت به بطحا به طریق ایمن
من چو در قید معاش و غم آنجا زارم
قدم بسته دلی سوخته چون شمع لکن
چون نهی باز در آن ملک بشکرانه آن
که ترا داده قضا قدرت آنجا رفتن
چشم دارم که پیام من دل سوخته را
بگذاری چو فرایض نگذاری چو سنن
گویی اندوه دل من بمقیمان بقیع
ز من خسته نهی روی بدرگاه حسن
آن ولی عهد علی کز ره احسان نطقش
شهد داده عوض زهر جفای دشمن
هر دلی کان نه پر از دوستیش دشمن جان
هر سری کان نه فدای ره او بار بدن
قدسیان آرزوی طوف مزارش کردند
که شود مکتسب آن فایده در سر و علن
بهر آمد شد آن طایفه بگشاد قضا
هر طرف بام فلک را ز کواکب روزن
خلوت قدس که بالاتر آن روزنهاست
همه شب می شود از شمع مزارش روشن
ای مصفا گهر معدن زهرا که ز تو
پیشتر نآمده بیرون گهری زان معدن
همه ابرام تو لازم چو قضای مبرم
همه احکام تو محکم چو فعال متقن
مرقدت گوهر دریای امل را صندوق
قبه ات مزرعه حسن عمل را خرمن
آفتاب از پی تعظیم و تواضع برخواست
هر کجا قبه پر نور تو شد سایه فکن
بس که از فیض مزار تو شرف یافت بقیع
گردم مرگ کسی را شود آنجا مدفن
ز پی دوختن حله حور از رضوان
به تبرک طلبند مردم ازو تار کفن
کرمت سد سدید است باحداث فتور
حرمت حصن حصین است ز آسیب فتن
تن پاکیزه تو منزل آیات قبول
دل بشگفته تو غنچه علوی گلشن
سالک راه رضای تو ندانسته که چیست
در عمل توبه ده و توبه کن و توبه شکن
قابل خدمت درگاه تو در حین عمل
اشرف روی زمین اجمل ارباب ز من
ای ز توفیق ولایت بمدد کاری حق
کرده آزاد ز اغلال علایق گردن
بس که هرگز گنهی در تو نگشت است یقین
بس که نگذشته ترا فکر خطایی در ظن
توبه در ذمت تو هیچ ندارد منت
نیست جز منت توفیق خدای ذی المن
دهر را طعن زنی گفت زن عشوه گریست
تند شد دهر که بر من بزنی طعنه مزن
آنکه مردست بمن دست تعرض نرساند
بکر را چون نرسد مرد چرا باشد زن
ای کمر بسته احرام بطوف حرمش
رو مگردان که همین است طریق احسن
الامانت چو درین طرفه تجارت یابی
گهر سود درو فایده محزن محزن
یاد کن از الم فقر فضولی حزین
که اسیر غم در دست و گرفتار محن
همچو یوسف چو شوی پادشه مصر قبول
که گهی یاد کن از معتکف بیت حزن
هست امید که تا هست بارباب نیاز
بنیه کعبه ز آسیب معاصی مأمن
یابی آسایش کونین ز حج حرمین
یابم از طوف حسن کام بوجه احسن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، به ستایش و وصف شخصیت و مقام شخصیتی بزرگ پرداخته است که به عنوان راهنما و رهبری اهل راه معرفی میشود. شاعر از زیباییها و ویژگیهای این شخصیت، مانند رحمت و محبتش، بهرهمندی از نور و جاذبه خاص، و تواناییاش در هدایت دیگران سخن میگوید. در ادامه، شاعر به دلسوزی او نسبت به مردم و تلاشهایش برای رفع مشکلات و غمهای آنها اشاره میکند و در نهایت، به آرزوی خود برای زیارت و نزدیک شدن به او و همچنین درخواستهایش در دلش از این شخصیت بزرگ میپردازد. شعر به طور کلی tono احساسی و دینی دارد و نشاندهنده عشق و ارادت به معصومین و بزرگان دین است.
هوش مصنوعی: برخیز ای شتر دوران، که تو همچون ستاره درخشان هستی، چرا که مانند هلال ماه بر گردن تو نمایان است.
هوش مصنوعی: ای کسی که مانند دوران تغییر میکنی، اما همچون او بیرحم نیستی. هر کسی را که ببینی، اگر غریب باشد، او را به وطنش میرسانی.
هوش مصنوعی: تو آن کسی هستی که در بیابانها به سیر و سفر مشغولی و به واسطه وجود تو، بیابان به طرز شگفتانگیزی زیبا و شایسته تحسین میشود.
هوش مصنوعی: هر جایی که من بودهام، نشانههای تو که همان دندان و خارهای کفت هستند، همه به زیبایی و شگفتی رفتهاند.
هوش مصنوعی: دست مرا شگفتزده کرده که چگونه در خوردن خار بود، و تو آن را همچون جیوه از دهانم پراکنده کردی.
هوش مصنوعی: تو از زمین کنده شدی و به آسمان رسیدی، و در این مسیر، از مایحتاج خود به خاطر بهبود وضعیتت مایه گذاشتی.
هوش مصنوعی: از تو انتظار میرود که هدایتکننده رهروان باشی، همانطور که افرادی چون صالح و ویس در زمان خود هدایت کردند.
هوش مصنوعی: حقیقتاً شایسته است که در زیبایی و شکوه تو، مانند جواهرات و پارچههای نفیس درخشانی وجود داشته باشد، چرا که تو همچون کوه، استواری و عظمت داری و مانند خورشید، نور و درخشندگیات همه جا را روشن میکند.
هوش مصنوعی: چند بار باید به زانو بیفتی و فریاد برآوری که داد خواهی؟ آیا مشکل تو تنها از بیعدالتیهای روزگار است؟
هوش مصنوعی: تو که ظلم نمیکنی، اما جالب است که مظلومان مدام از دست تو ناله و فریاد دارند.
هوش مصنوعی: در پاسخ به خبر راه، زمانی که صدای جرس به گوشم رسید، احساس کردم که از تحرک و انگیزه تو به سخن در میآیم.
هوش مصنوعی: هیچ دلی نیست که از شوق و ذوق جابجا نشود، مگر دلی که مانند آهن سفت و سخت باشد.
هوش مصنوعی: تو به منزلت میرسی، اما بار غم و اندوهی که بر دوش داری باعث شده که راه تو مانند خمیدگی چرخ باشد. در دل تو مانند دل عاشقان، داغ کهنهای وجود دارد.
هوش مصنوعی: بوی موی تو به قدری خوشایند و خوشبو است که به زیبایی و لطافت نافهای میماند و از عطر خوش نافه آهوی ختن نیز دلپذیرتر است.
هوش مصنوعی: برخی اوقات، انسان به مانند مادهای ناب و باارزش به وجود میآید که میتواند به خوبی سامانیافته و متعادل باشد، و گاهی نیز به شکلی زیبا و دلنشین مانند زندگی در بهشت باشد.
هوش مصنوعی: گاهی سر از چرخ زندگی به گونهای میتابد که مانند رشتهای آزاد به نظر میرسد و گاهی پا به شدت به همان رشته بسته میشود و مانند یک سوزن محکم و ثابت میماند.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، بیتوجهی و از روی دلسوزی، تمام بار مشکلات را به دوش میکشی و خودت را از همهی آن بارها آزاد میکنی.
هوش مصنوعی: همه افرادی که در دنیا هستند، مانند آنانی هستند که از خاک برمیخیزند، و همه بیسر و سامان هستند، مگر آنهایی که از نعمت و محبت تو بهرهمندند و جایی برای آرامش دارند.
هوش مصنوعی: من هم از محبت تو دور افتادهام و دلم میخواهد که تو با حالتی آرام و مهربان به من نگاه کنی. من نیز مانند دیگران بیسر و سامان هستم و از زیبایی و ناز تو بیش از حد تحت تأثیر قرار گرفتهام.
هوش مصنوعی: دیروز شنیدم که تو با قافلهات از بابل به یمن میروی، به آهنگ حجازی به سمت عراق.
هوش مصنوعی: برای اینکه زائر یثرب شوی، باید در زمان اسعد باشی، آنگاه میتوانی با خیال راحت سفر خود را به بطحا آغاز کنی.
هوش مصنوعی: من در زنجیر زندگی و غم، به شدت ناتوان و افسردهام. قلبم مانند شمعی ویران و سوخته است.
هوش مصنوعی: وقتی که تو به آن سرزمین نهی (دستور داده میشود)، به عنوان شکر و قدردانی از کسی که به تو این قدرت و سرنوشت را داده، به آنجا برو.
هوش مصنوعی: من چشمی دارم که پیام دل سوختهام را بگذاری، مثل واجبات که کنار نمیگذاری و همچون سنتها که فراموش نمیکنی.
هوش مصنوعی: انگار حزن و غم من را به زائران بقیع میسپارند تا من را از دل تیرهام دور کنند و به سوی درگاه نیکی و زیبایی ببرند.
هوش مصنوعی: آن ولیعهد علی که با سخنان نیکو و بخششهایش مانند عسل شیرین است، به جای پاسخ به دشمنانش با زهر و تندخویی، مهربانی و نیکوکاری را انتخاب کرده است.
هوش مصنوعی: هر دلی که پر از عشق دوستی نباشد، دشمن است و هر سرتی که فدای راه او نشود، بار اضافی است.
هوش مصنوعی: فرشتگان به شدت آرزو داشتند که در کنار مزار او باشند تا بتوانند بهرهمند شوند از برکت و فیض او در دل و در آشکار.
هوش مصنوعی: به خاطر رسیدن آن گروه، قضا و تقدیر هر طرف از سقف آسمان را با ستارهها باز کرده است.
هوش مصنوعی: اتاقی که در آن مکانهای مقدس قرار دارد و از آن بالاتر نرود، تمام شب به واسطه نور شمع مزار او روشن میشود.
هوش مصنوعی: ای گوهر زلال و خالص که از معدن وجودت، هیچ گوهری پیش از تو خارج نشده است.
هوش مصنوعی: تمام اراده و تصمیمات تو ضروری و غیرقابل تغییر هستند، همانطور که قضا و قدر حتمی است. تمام دستورات و فرامین تو نیز محکم و مستحکم هستند، مثل کارهایی که بهطور دقیق و اصولی انجام میشوند.
هوش مصنوعی: مرقد تو همچون جواهری در دل دریاهای امید است و گنبد تو به مثابه مزرعهای است که میوههای نیکوکاری را به بار میآورد.
هوش مصنوعی: خورشید به خاطر احترام و فروتنی از خواب بیدار شد و هر جا که گنبد نورانی تو قرار گرفت، سایهاش را بر آن افکند.
هوش مصنوعی: زیاد از برکت حرم تو به مقام والایی دست پیدا کردهام که اگر کسی درگذرد، آرزو میکنم دفنش در همانجا باشد.
هوش مصنوعی: مردم برای تهیه و دوختن لباسی زیبا از بهشت به دنبال آن هستند که از داراییها و نعمتهای الهی بهرهمند شوند، حتی برای کفن خود نیز به دنبال برکت و پاکی میگردند.
هوش مصنوعی: نیروی عظیم و عظمت تو مانند دیواری محکم و استوار است که گزند و آسیب فتنهها به آن نمیرسد، زیرا حرمت و احترام تو مانند قلعهای محکم و ایمن در برابر مشکلات و ناامنیهاست.
هوش مصنوعی: تو همانند خانهای پاک و پاکیزهای هستی که آیات الهی در آن جای دارند و دل سرشار از محبت تو مانند غنچهای از گلهای بهشتی در روایتی از مقام علی است.
هوش مصنوعی: کسی که در مسیر رضایت تو قدم میزند، هنوز نمیداند که حقیقت کارش چیست؛ بنابراین، در توبه کردن و شکستن توبه، باید با دقت عمل کند.
هوش مصنوعی: من در خدمت شما هستم و در حین انجام کارها، خود را از همه دیگران برتر میدانم و زیباییام را به شما عرضه میکنم.
هوش مصنوعی: ای که با لطف و حمایت تو، کارهای حق را انجام دادهام و از بندهای وابستگیها رها شدهام.
هوش مصنوعی: به خاطر این که هرگز هیچ گناهی از تو سر نزده است، مطمئنم که هرگز به اشتباهی در ذهن خود فکر نکردهای.
هوش مصنوعی: توبه کردن از گناه هیچ باری بر دوش تو ندارد و فقط لطف و توفیق خداوند بزرگ است که به انسان اجازه میدهد توبه کند.
هوش مصنوعی: زمانه تو را سرزنش میکند، اما زن به طعنه و ناز میخندد. زمانه نسبت به این طعنهها و سرزنشها خشمگین میشود و به او میگوید که بر من طعنه نزن.
هوش مصنوعی: کسی که مرد است، به دیگران آسیب نمیزند؛ پس فرد غیرتمند و با شخصیت نباید به آنچه که او را ناپاک میکند، نزدیک شود. چرا که اگر مردی به کسی آسیب رساند، زن هم از آن آسیب بینصیب نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: ای که با اراده و عزم راسخ به گرد حج میگردی، از مسیر درست و صحیح منحرف نشو، زیرا همین راه بهترین راه است.
هوش مصنوعی: در این دنیا، اگر بتوانی در کار و کسب خود به چهرهای معتبر تبدیل شوی، به دست آوردن سود و منفعت از آن کار و کسب برایت آسان خواهد بود.
هوش مصنوعی: به یاد بیفت از فقر و ناراحتیهایی که فضولی حزین تجربه کرده است، او که در چنگ غمها و مشکلات اسیر شده است.
هوش مصنوعی: اگر مانند یوسف به مقام پادشاهی مصر رسیدی، یاد آن کسی که در گوشهای از بیت حزن معتکف است را فراموش نکن.
هوش مصنوعی: امید هست که تا زمانی که بزرگدامن نیاز وجود دارد، جایگاه کعبه از آسیب گناهان محفوظ بماند.
هوش مصنوعی: اگر از سفر به دو حرم شریف به آرامش دنیوی برسی، من از طواف زیبایی به کمال، به خوشبختی دست مییابم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا بپوشید بلؤلؤی ثمین باغ سمن
از گل سرخ بیاقوت بیاراست چمن
همه کهسار عقیق است و همه دشت گهر
هر دو را گشته طراز از عدن و کان یمن
گل خندان شده در بستان چون روی صنم
[...]
حاجب بوم جوانمرد بسیم و زر و زن
گز ره حکم و تواضع بدهان و گردن
یکمنی خورد همی سیکی و سیلی ده من
ببد خلق همه عمر به پیوست سخن
سگ خشم و خر شهوت که زبونگیری نیست
تیز دندانتر از این هر دو در این خاک کهن
نفس من کو ملک مملکت شخص منست
هر دو را سخرهٔ خود کرده به تادیب سخن
ترک و تازیک شما جمله سگانند و خران
[...]
آن به حق خواجه و مخدوم ولی نعمت من
آرزوی دل و اقبال حسین بن حسن
آن به حق خواجه و مخدوم ولی نعمت من
آرزوی دل و اقبال حسین بن حسن
آن به حق خواجه و مخدوم ولی نعمت من
[...]
جان حیوان که ندیده است به جز کاه و عطن
شد ز تبدیل خدا لایق گلزار فطن
نوبهاری است خدا را جز از این فصل بهار
که در او مرده نماند وثنی و نه وثن
ز نسیمش شود آن جغد به از باز سپید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.