چینیان گر به کف از جعد تو یک تار آرند
آن چه خواهی به سر نافهٔ تاتار آرند
زال گردون به کلافی نخرد یوسف را
گر بدین حسن تو را بر سر بازار آرند
روز روشن ندهد کاش فلک جمعی را
کز مه روی تو شمعی به شب تار آرند
کشتگان تو کجا زندگی از سر گیرند
که نه بر تربتشان مژدهٔ دیدار آرند
مردم آخر همه مردند ز بیماری دل
به امیدی که تو را بر سر بیمار آرند
گر به کیش تو گناه است محبت، ترسم
که جهان را به صف حشر گنه کار آرند
اندکی صبر کن از قابل صاحب نظران
تا ز میدان غمت کشتهٔ بسیار آرند
ناله هم در شکن دام تو نتوان که مباد
خط آزادی مرغان گرفتار آرند
بلبل از شاخ گل افتد به زمین از مستی
گر سحر بوی خوشت جانب گلزار آرند
سخت بی چشم تو در عین خمارم، ای کاش
یک دو جامم ز در خانه خمار آرند
خون بها را نبرد نام فروغی در حشر
اگرش بر دم تیغ تو دگر بار آرند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.