خداوندا مرا برهان ز دنیا و شر و شورش
به فضل خود نجاتم ده ز کنج آن دل کورش
بده توفیق حکم و حکمت و اخلاص در طاعت
لقای صاحب الامر و تمتع بردن از نورش
امید وصل او دارد مرا در بند این نشأه
وگرنه زین جهان بیزارم و مکر و شر و شورش
همین خواهم که در پایش سر از دشمن بیندازم
خداوندا بده دستی که مرد افکن بود زورش
به نور مهدی هادی دل و جانم منور کن
که بس تاریک میبینم جهان بیپرتو نورش
اگر شوق وصال او نباشد در خیال من
ز تلخِ سفره دنیا بشویم دست از شورش
امامی سیدی مولای سوی فیض خود بنگر
سلیمان با همه حشمت نظرها بود با مورش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، شاعر از خداوند درخواست نجات از سختیها و فتنههای دنیا را دارد و میخواهد که با فضل و رحمت خدا از ظلمات دلش نجات پیدا کند. او خواستار توفیق در کسب حکمت و اخلاص در عبادت است تا به ملاقات امام زمان (عج) نائل آید و از نور ایشان بهرهمند شود. شاعر به شدت به وصل امام زمان امید دارد و از دنیا و مکر و فریب آن بیزار است. او آرزو دارد که در راه خدمت به امامش از جان خود بگذارد و خواستار روشنایی دل و جانش با نور امام مهدی (عج) است. در نهایت، شاعر به عظمت و فایده امامان در زندگی انسان اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای خداوند، مرا از زندگی دنیوی و از ناپاکیها و آشفتگیهای آن رهایی بخش و به رحمت و فضل خود نجاتم بده، از آن دل ناامید و کور که در آن گرفتار شدهام.
هوش مصنوعی: از خدا میخواهم که مرا در انجام دادن کارها با حکم و حکمت و اخلاص یاری کند تا در دیدار با ولیامر و بهرهمندی از نور وجود او موفق شوم.
هوش مصنوعی: من به خاطر امید به وصال او در این دنیا گرفتار شدهام و اگر نه، از این جهان پر از نیرنگ، شر و هرج و مرج بیزارم.
هوش مصنوعی: من فقط میخواهم که در برابر او، سر دشمنانم را به زمین بیفکنم. امیدوارم خدایا، نیرویی به من بدهی که بتوانم دشمنان را شکست دهم.
هوش مصنوعی: به نور امام مهدی، دل و جانم را روشن کن، زیرا من در جهانی که بدون نور او است، بسیار تاریکی را احساس میکنم.
هوش مصنوعی: اگر در خیالم شوق رسیدن به او نباشد، به خاطر تلخیهای دنیا، از دلبستگی و شورش کنار میکشم.
هوش مصنوعی: نگاهی به امام خود بینداز که مثل سلیمان با تمام شکوه و جلالش، حتی به مور هم توجه میکرد. این نشاندهنده عنایت و فیض اوست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
درین همسایه شمعی هست و جمعی عاشق از دورش
که ما صد بار گم گشتیم همچون سایه در نورش
وجود بیدلان پست از سواد چین زلف او
روان عاشقان مست از فریب چشم مخمورش
به ایامی نمیشاید ز بامی روی او دیدن
[...]
دل مسکین که می بینی ازینسان بی زر و زورش
به کوی میکده کردند خوبان مفلس و عورش
شراب لعل می نوش من از جام زمرد گون
ا س ت که زاهد افعی وقت است و میسازم بدین کورش
به قصد جام ما در دست دارد سنگها بارب رسد
[...]
شرابِ تلخ میخواهم که مردافکن بُوَد زورش
که تا یک دَم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
سِماطِ دَهرِ دونپرور ندارد شهدِ آسایش
مَذاقِ حرص و آز ای دل، بشو از تلخ و از شورَش
بیاور مِی که نَتْوان شد ز مکرِ آسمان ایمن
[...]
نگار من که باشد خانه از کوی وفا دورش
نبینم خانه ای در شهر دور از فتنه و شورش
جمالش باغ پر میوه ست غوری وش غرضناکان
خدایا در پناه خویش دار از غارت غورش
گدایی دلق خود داده به می نبود بجز شاهی
[...]
من و عشقی که دست چرخ را چنبرکند زورش
گذارد درفلاخن کوه قاف عقل راشورش
کمان نرم تیر سخت رادر چاشنی دارد
مشو زنهار ایمن از فریب چشم رنجورش
ز خال دلفریب یار مشکل جان توان بردن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.