گنجور

 
فیض کاشانی

شود به طلعت مهدی چو دیدگانم باز

چه شکر گویمت ای کارساز بنده‏نواز

مرا که گفتن حرفش به جوش می‏آرد

عجب نباشد اگر از لقا کنم پرواز

خوش آن زمان که اگر پرسمش جواب دهد

وگر خموش شوم او کند سخن آغاز

خوش آن زمان که مرا گوید ای فلان چونی

کند مشافهه به من حدیث گوید باز

روندگان طریقت ره بلا سپرند

که مرد عشق نیندیشد از نشیب و فراز

غم امام نهان به ز مردم ناجنس

که نیست سینه ارباب کینه محرم راز

وصال او چو میسر نمی‏شود ای فیض

در آتش شعف و شوق او بسوز و بساز

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

زمانه اسب و تو رایض، به رای خویشت تاز

زمانه گوی و تو چوگان به رای خویشت باز

اگرچه چنگ نوازان لطیف دست بوند

فدای دست قلم باد دست چنگ نواز

تویی، که جور و بخیلی به تو گرفت نشیب

[...]

عسجدی

اگر چه دیده افعی بخاصیت بجهد

بدانگهی که زمرد بدو بری بفراز

من این ندیدم، دیدم که خواجه دست بداشت

برابر دل من بترکید چشم نیاز

ناصرخسرو

اگر دو دیده افعی به‌خاصیت بکند

بدانگهی که زمرد بدو برند فراز‌،

من این ندیدم و دیدم که میر دست بداشت

برابر دل من بترکید چشم نیاز‌.

قطران تبریزی

بهشت وار شد از نوبهار گیتی باز

در بهشت بر او کرد چرخ گوئی باز

درم درم شده روی زمین چو پشت پلنگ

شکن شکن شده آب شمر چو سینه باز

سرشگ ابر کند هر فراز را چو نشیب

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

چو عزم کاری کردم مرا که دارد باز

رسد به فرجام آن کار کش کنم آغاز

شبی که آز برآرد کنم به همت روز

دری که چرخ ببندد کنم به دانش باز

اگر ندارم گردون نگویدم که بدار

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه