به ملازمان مهدی که رساند این دعا را
که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را
ز فریب دیو مردم، به جناب او پناهم
مگر آن شهاب ثاقب نظری کند سها را
چو قیامتی دهد رو که به دوستان نمائی
برکات مصطفی را، حرکات مرتضی را
تو بدان شمائل و خو که ز جد خویش داری
به جهان در افکنی شور، چو کنی حدیث ما را
دل دشمنان بسوزی چو عذار برفروزی
تن دوستان سراسر، همه جان شود خدا را
چه شود اگر نسیمی ز در تو بوی آرد
به پیام آشنائی بنوازد آشنا را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این دعا به ملازمان مهدی (عج) رسیده است و در آن خواسته شده که به خاطر شکرگزاری از سلطنت الهی، به گدایی توجه نشود. شاعر از خداوند میخواهد که او را از فریب شیطان نجات دهد و به او نظری عنایت کند. او به قیامتی اشاره میکند که در آن برکات پیامبر اسلام و حرکات امام علی (ع) به دوستانش نمایان خواهد شد. شاعر به خوبیهای خویش در دنیای پر شور اشاره میکند و اینکه دل دشمنان خواهد سوخت و دوستانش به شدت تحت حمایت الهی قرار خواهند گرفت. در پایان، از بوی خوشی که ممکن است از او به مشام برسد یاد میکند و بیان میکند که چگونه آشناها میتوانند از پیامهای او بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: به کسانی که در خدمت مهدی هستند، این خواسته را برسان که به خاطر شکرگزاری از پادشاهی، از نظر خود گدا را دور نکنند.
هوش مصنوعی: به خاطر فریبهای دیو مانند مردم، به وجود او پناه میبرم، مگر اینکه یک شهاب درخشان نظرش به سها بیفتد.
هوش مصنوعی: وقتی روز قیامت فرارسد و خداوند برکات پیامبر را به دوستان نشان دهد و حرکتهای امام علی را به نمایش بگذارد، لحظهای شگفتانگیز خواهد بود.
هوش مصنوعی: بدان که تو با ویژگیها و روحیات خود، میتوانی شور و هیجان را به جهان منتقل کنی، وقتی که از ما و سخنان ما صحبت کنی.
هوش مصنوعی: زمانی که تو چهرهات را درخشان میکنی و دیر جذب دیگران میکنی، دل دشمنانت به شدت میسوزد. اما در مقابل، وجود دوستانت به کلی درخشان و شاداب میشود و این زیبایی، تقدیم خداوند میگردد.
هوش مصنوعی: چه فرقی میکند اگر نسیمی از تو بویی بیاورد و با پیامی، دوستی را که آشناست، نوازش کند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بروید ای حریفان بِکِشید یار ما را
به من آورید آخر صنم گریزپا را
به ترانههای شیرین به بهانههای زرین
بکشید سوی خانه مهِ خوبِ خوشلقا را
وگر او به وعده گوید که دمی دگر بیایم
[...]
چو به ترک تاز بردی دل مستمند ما را
به کمینه بندهٔ خود به از این نگر خدا را
اگر از سر عنایت به چو من نیاز مندی
نظری کنی به رحمت چه زیان کند شما را
وگرت به خواب بینم نکنم دگر شکایت
[...]
ز شراب لعل نوشین من رند بی نوا را
مددی که چشم مستت به خمار کشت ما را
ز وجود خود ملولم قدحی بیار ساقی
برهان مرا زمانی ز خودی خود خدا را
به خدا که خون رز را به دو عالم ار فروشیم
[...]
چه رها کنی به شوخی سر زلف دلربا را
که ازو بهم برآری همه وقت حلقه ها را
به دوصد ادب برآن در چو خطاست برگذشتن
حرکات نامناسب ز چه رو بود صبا را
نشود ز گرد فتنه سر کوی دوست خالی
[...]
به ملازمان سلطان که رساند این دعا را؟
که به شُکرِ پادشاهی ز نظر مران گدا را
ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم
مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را
مژهٔ سیاهت ار کرد به خون ما اشارت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.