تو حقشناس نئی ای عدو خطا اینجاست
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سری به دنیی و عقبی فرو نمیآمد
چرا که دوستی اهل بیت در سر ماست
در اندرون من خسته دل خیال امام
خموش کرد مرا و به خویش در غوغاست
دلم ز پرده برون شد کنون امیدی هست
اگر ز ناله و فریاد کار ما بنو است
به هر طرف من سرگشته چند پویم، چند
ره دیار امام زمان کجاست، کجاست
نبود میل جهانم ولیک در نظرم
امید آمدن او چنین خوشش آراست
چو شعله زاتش شوقت مدام سوزد فیض
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، شاعر به عشق و ارادت خود به اهل بیت و بهویژه به امام زمان اشاره میکند. او میگوید که اگرچه در دنیا و آخرت بهنظر میرسد که کسی نمیتواند عشق به اهل بیت را درک کند، اما این عشق در درون او زنده است و او را راهنمایی میکند. شاعر با آرزوی ملاقات امام زمان، در جستوجوی اوست و میگوید که دلش پر از امید به آمدن اوست. این احساس تداوم عشق و شوق به امام زمان مانند آتش در دل او شعلهور است.
هوش مصنوعی: تو شکرگزار نیستی ای دشمن، اشتباه اینجاست. وقتی سخنان اهل دل را میشنوی، نگو که اشتباه است.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که انسان به خاطر دوستی و محبت اهل بیت، نه به دنیای مادی و نه به امور آخرت فکر نمیکند و تمام توجهاش معطوف به این عشق و محبت است.
هوش مصنوعی: درون قلب من، که دلی خسته و ناامید دارد، تصویر امام به سکوت درآمد و من را در دنیای شلوغ و پر سر و صدا تنها گذاشت.
هوش مصنوعی: دل من اکنون از حجاب و پردهها بیرون آمده است و امیدوارم که اگر از ناله و فریاد مدد بگیرم، شاید بتوانم به مقصود خود برسم.
هوش مصنوعی: من به هر سو میروم و به دنبال نشانههایی هستم، اما نمیدانم که راه رسیدن به دیار امام زمان کجاست.
هوش مصنوعی: دنیا برای من جذابیتی ندارد، اما آوردن او در ذهنم به گونهای بوده که احساس خوشایندی به من بخشیده است.
هوش مصنوعی: مثل شعلهای که همیشه از عشق میسوزد، نعمت و لطفی که در دل ما وجود دارد، همواره زنده است و هرگز خاموش نمیشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز راستی و بلندی که مر ترا بالاست
به وصفت اندر، معنی بلند گردد و راست
اگر بزرگی و جاه و جلال در درم است
ز کردگار بر آن مرد کم درم ستم است
نداد داد مرا چون نداد گربه مرا
تو را از اسپ و خر و گاو و گوسفند رمه است
یکی به تیم سپنجی همی نیابد جای
[...]
در قناعت و توفیق دین و مذهب راست
بروزگار تو ، ای فخر کاینات ، کراست؟
برون ز راه تو هر راه کاندر آفاقست
غریق بیم و امید و اسیر روی و ریاست
فزایش سخن و نکتۀ بدیع تو را
[...]
سرشگ ابر بکردار لؤلؤ لالاست
نسیم باد بکردار عنبر ساراست
سپاه برف رمید و سپاه لاله رسید
خروش زاغ نشست و خروش فاخته خاست
بهر کجا نگری پیش چشم تو گهر است
[...]
بنظم و نثر کسی را گر افتخار سزاست
مرا سزاست که امروز نظم و نثر مراست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.