کجا روم که کمند تو میکشد بازم
ضرورت است که با دیگری نمیسازم
چه میکنم به هوای دگر که مرغ توام
بدین طرف به طرب جان خویش در بازم
کبوتری که ز شهر تو نامهای آرد
به گرد کوی تو بادا همیشه پروازم
همیکشم سر خود سال و ماه بر گردن
بدان امید که در خاک پایت اندازم
اگرچه بی غم عشقت نبودهام نفسی
میان همنفسان برنیامد آوازم
شبی حدیث تو را با صبا همیگفتم
به شرط آن که نگوید به هیچ کس رازم
گشاد راز مرا وین سخن برون افتاد
دگر سخن بر نامحرمان نپردازم
دریغ نام تو باشد به هر زبان ور نه
مرا چه غم که نه امروز عشق میبازم
همام در نظر دشمنان همین گوید
بلا چو میکشم از بهر دوست مینازم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به توصیف عشق و علاقهی عمیق شاعر به معشوق پرداخته است. او بیان میکند که نمیتواند به هیچ کس دیگری فکر کند و تنها دلبستهی معشوق خود است. او احساس میکند که مانند کبوتران عاشق، همیشه در دور و بر معشوق پرواز میکند و امید دارد که زمانی در خاک پای او بیفتد. شاعر به راز عشق خود اشاره میکند و میگوید که هرگز نمیخواهد رازهایش را با دیگران در میان بگذارد. او همچنین از درد و رنج عشق سخن میگوید و تأکید دارد که عشقش به معشوق، حتی در سختیها، او را شاداب و خوشحال نگه میدارد. در نهایت، او توضیح میدهد که با وجود سختیها، عشق به معشوق او را تحریک میکند و از آن لذت میبرد.
هوش مصنوعی: به کجا بروم وقتی که اسارت عشق تو همیشه با من است؟ هیچ راهی نیست جز اینکه با کسی دیگر کنار نیامده و به تو وفادار بمانم.
هوش مصنوعی: من چکار کنم که به سرشت دیگری فکر کنم، در حالی که پرندهای که رمز وجودم است، به شوق و شادی، به سوی من بازمیگردد؟
هوش مصنوعی: کبوتری که از شهر تو نامهای بیاورد، همیشه آرزو دارم در اطراف کوی تو پرواز کنم.
هوش مصنوعی: سالها و ماهها را با زحمت میگذرانم و بر دوش خود تحمل میکنم، به امید اینکه روزی در خاک پایت قرار دهم.
هوش مصنوعی: هرچند که در عشق تو بیغم نبودهام، اما هیچگاه نتوانستهام صدایم را در جمع دوستانم بلند کنم.
هوش مصنوعی: شبی با نسیم صبح درباره تو صحبت میکردم و شرط کردم که راز من را به کسی نگوید.
هوش مصنوعی: راز من آشکار شد و این کلام آزادانه بیان شد، دیگر دربارهی این موضوع با کسانی که درک نمیکنند، صحبت نخواهم کرد.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، نام تو در هر زبانی برایم ارزشمند است و اگر نبود، به آن فکر نمیکردم. در حال حاضر برایم مهم نیست که امروز در عشق شکست میخورم.
هوش مصنوعی: همام در دید دشمنانش چنین میگوید: زمانی که من درد و سختی را تحمل میکنم، این کار را به خاطر دوست خود انجام میدهم و به این خاطر به خود میبالم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به زخمِ تیرِ ملامت سپر نیندازم
ز رویِ بازی منگر که عشق می بازم
به غیرِ خانه بر انداز هر بنا که نهم
به هرزه بر گذرِ سیل خانه می سازم
خوش است خانه ی ابرو و تختِ پیشانی
[...]
نمازِ شامِ غریبان چو گریه آغازم
به مویههایِ غریبانه قِصه پردازم
به یادِ یار و دیار آن چُنان بِگِریَم زار
که از جهان رَه و رسمِ سفر براندازم
من از دیارِ حبیبم نه از بِلاد غریب
[...]
نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویههای غریبانه قصه پردازم
به یاد مهدی هادی چنان بگریم زار
که راه و رسم فراق از جهان براندازم
من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب
[...]
چو تار چنگ کند گوشمال غم سازم
چو مرغ رنگ بتنگست بال پروازم
رسید ضعف بجایی که نارساست اگر
کنند کوک بساز خموشی آوازم
ز بس جهان شده خالی ز دوستان صدیق
[...]
ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم
به بال ناله بود چون سپند پروازم
مرا کباب دل از روی گرم می سوزد
اسیر خوی توام سایه پرور نازم
گر آفتاب جمال تو در نظر باشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.