آدم قبول کرد و دگر توبه تازه کرد
از روی عجز و گفت که اغفر ذنوبنا
پس نام مصطفا به زبان راند و مرتضی
آنگاه نام فاطمه آن زبدة النسا
نام حسن بگفت و حسین و شمردشان
تا چارده تمام شد از آل مصطفا
حق نیز لطف کرد و نوازش نمود و باز
بودش به جای خویش و فزودش در اصطفا
آنچش ز راه برد هم آن راهبر شدش
زانجا که در دخالت از آنجا شدش دوا
کردش خلیفه خود و تعلیم او نمود
اسماش با مظاهر از عرش تا ثرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: آدم (ع) پذیرفت و با حالتی humbled و عجز از خداوند طلب بخشش کرد. او نام پیامبر (ص)، امیرالمؤمنین (ع)، و فاطمه (س) را بر زبان آورد و سپس نام حسن (ع) و حسین (ع) را هم ذکر کرد تا به تعداد چهارده نفر از اهل بیت پیامبر (ص) رسید. خداوند نیز به او لطف کرد و مقامش را افزایش داد. او که از راه گم شده بود، با هدایت خدا دوباره به راه راست بازگشت. در نهایت، خداوند او را به عنوان خلیفه خود منصوب کرد و علم و دانش را به او آموخت.
هوش مصنوعی: آدم به اشتباهاتش اعتراف کرد و با بیپناهی دوباره تصمیم به توبه گرفت و گفت: ای خدا، گناهان ما را ببخش.
هوش مصنوعی: در اینجا شخص به یادآوری و ذکر نامهای مقدس و محبوب در دین اسلام میپردازد. او از عشق و احترام به پیامبر اسلام، حضرت محمد (که به مصطفی معروف است)، و همچنین به امام علی (مرتضی) و حضرت فاطمه (زنی برتر از زنان) سخن میگوید. این نامها نشاندهنده جایگاه ویژه این شخصیتها در قلب مؤمنان و اهمیت آنها در تاریخ اسلام است.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به خزانهای از نامهای زیبا و مقدس است که شامل نام حسن، حسین و دیگر پیشوایان اهل بیت میشود. تا زمانی که به عدد چهارده برسند، به تعداد خاندانی ممتاز و شریف از نسل پیامبر اکرم اشاره شده است. این تعداد نماد محبت و بزرگمنشی اهل بیت در تاریخ اسلام است.
هوش مصنوعی: خداوند همچنین با مهربانی و لطف رفتار کرد و او را در جایگاه خود قرار داد و بر انتخابش افزود.
هوش مصنوعی: هر کسی که به خاطر چشمانش از جادهای منحرف شده، آن هدایت کننده (یعنی خود او) از جایی دیگر راهش را پیدا کرده و از آنجا درمانی یافته است.
هوش مصنوعی: او خود را به عنوان خلیفه معرفی کرد و به او آموزش داد که اسمهایش از عرش تا زمین جلوهگری کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا داد باغ را سمن و گل بنونوا
بلبل همی سراید بر گل بنونوا
رود و سرود ساخته بر سرو فاخته
چون عاشقی که باشد معشوق او نوا
مشک و عبیر بارد بر گلستان شمال
[...]
چون نای بینوایم ازین نای بینوا
شادی ندید هیچ کس از نای بینوا
با کوه گویم آنچه ازو پر شود دلم
زیرا جواب گفته من نیست جز صدا
شد دیده تیره و نخورم غم ز بهر آنک
[...]
آمدگه وداع چو تاریک شد هوا
آن مه که هست جان و دلم را بدو هوا
گرمی گرفته از جگر گرم او زمین
سردی گرفته از نفس سرد من هوا
ماه تمام او شده چون آسمان کبود
[...]
منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا
زین هر دو مانده نام چو سیمرغ و کیمیا
شد راستی خیانت و شد زیرکی سفه
شد دوستی عداوت و شد مردمی جفا
گشتهست باژگونه همه رسمهای خلق
[...]
ای بر مراد رأی تو ایام رامضا
بسته میان بطاعت فرمان تو قضا
از جاه تو گرفته سیادت بسی شرف
وز فر تو فزوده وزارت بسی بها
خلق خدای را برعایت تویی پناه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.