گه نقاب از رخ کشیدی گه نقاب انداختی
تهمتی بر سایه و بر آفتاب انداختی
گه نمائی روی و گه پنهان کنی در زیر زلف
زین کشاکش خلقرا در پیچ و تاب انداختی
بس نشانهای غلط دادی بکوی خویشتن
تشنگان وادیت را در سراب انداختی
شرم بیاندازهات سرهای ما افکند پیش
از حجاب خویش ما را در حجاب انداختی
زلف را کردی پریشان پر عذار آتشین
رشتهٔ جان مرا در پیچ و تاب انداختی
بر امید وعدهٔ فردا ز خود راندی بنقد
عابدانرا در ثواب و در عقاب انداختی
عاشق بیچاره را مهجور در عین وصال
چشم گریان سینه بریان دل کباب انداختی
اهل دل را صاف دادی اهل گلرا درُد درد
عاقلانرا در حساب و در کتاب انداختی
فیض گفتی بس غزل هریک ز دیگر خوبتر
حیرتی در طالبان انتخاب انداختی
میشود آخر دلت غواص بحر من لدن
بس در و گوهر که از چشم بر آب انداختی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف تغییرات و تدابیر معشوق پرداخته است. معشوق گاهی خود را نمایان میکند و گاهی پنهان میشود، و این نوسانات موجب سردرگمی عاشق شده است. شاعر به تهمتها و اشتباهاتی که از دل و عقل سر میزنند اشاره میکند و حسرت میخورد که چگونه این کشمکشها او و دیگر عاشقان را دچار درد و رنج کرده است. او از وعدههای معشوق و ناامیدیهایی که به دنبال آن آمده، مینالد و به حاکمیت عشق در دل و جان خود اشاره میکند. در نهایت، شاعر با تأکید بر زیبایی کلام و احساسات درونش، به عمق و ارزش عشق واقعی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: گاهی چهرهات را نمایان میکنی و گاهی پنهان میکنی. به سایه و نور هم انتقادات و اتهاماتی نسبت میدهی.
هوش مصنوعی: گاهی خود را نشان میدی و گاهی در زیر موهایت پنهان میکنی. در این کشمکش، مردم را در پیچ و تاب انداختی.
هوش مصنوعی: تو با نشانهای نادرست خود، افرادی را که به دنبال تو بودند به بیراهه کشاندی و آنها را در گمراهی و توهم انداختی.
هوش مصنوعی: شرم و حیا و احساس تو باعث شد که سرهای ما به زمین بیفتد، پیش از آنکه خودت را بپوشانی، ما را در ستر و حجاب قرار دادی.
هوش مصنوعی: زلفهای تو را به صورت نا مرتب درآوردهای و زیبایی آتشین چهرهات باعث شده که جانم در پیچ و تاب بیفتد.
هوش مصنوعی: با امیدواری به وعدههای فردا، خود را از شوق و انتظار دور کردی و عابدان را در پاداش و کیفر گرفتار ساختی.
هوش مصنوعی: عاشق بینوا، حتی در حالتی که گمان میکرد به معشوق رسیده، تنها و دور از اوست. در حالی که چشمانش پر از اشک و دلش آتشگرفته است، تو او را با بیاعتنایی رنجاندی.
هوش مصنوعی: تو دلهای اهل محبت را پاک و بیآلایش کردی، اما اهل دنیا را در زحمت و درد قرار دادی و عاقلها را در محاسبه و حسابگری غرق کردی.
هوش مصنوعی: فیض به زیبایی اشاره میکند که هر غزلی که نوشته شده، به نوعی زیباتر از دیگری است و این زیبایی باعث شده تا کسانی که به دنبال انتخاب هستند، دچار حیرت و سردرگمی شوند.
هوش مصنوعی: در نهایت، دل تو میتواند به عمق وجود من دست یابد، همانطور که دریا پر از گوهر و سنگهای قیمتی است و تو آنها را از دیدگانت به آب سپردهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی
لطف کردی سایهای بر آفتاب انداختی
تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضت
حالیا نیرنگ نقشی خوش بر آب انداختی
گوی خوبی بردی از خوبان خلخ شاد باش
[...]
زلف را تا بر مه رو در نقاب انداختی
مردم چشم مرا در صد حجاب انداختی
غوطه خوردم در سرشک خویش تا بینم تو را
چون ز خورشید رخت تابی در آب انداختی
سوختی دلهای مشتاقان در آتش ساقیا
[...]
بر جمال از پرتو رویت نقاب انداختی
در هویدائیت ما را در حجاب انداختی
پرتوی از نور خود بر عرش و کرسی تافتی
ذرهٔ بر انجم و بر آفتاب انداختی
روی خوبانرا درخشان کردی از مهر رخت
[...]
ای که اندر زلف مشکین پیچ و تاب انداختی
مشک در چین و تو چین در مشک ناب انداختی
آب دادی هی به چهر و تاب دادی هی به زلف،
تا که از آن آب و تابم زآب و تاب انداختی
کشور معموره دل را که دارالملک توست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.