بر دل تنگ ما فضای جهان
تیره شد از کشاکش تن و جان
تن خراست و علف همیخواهد
جان چو عیسی خدایرا جویان
دل ما صورتان بی معنی
در میان دو ضد شده حیران
کار هر روز ما نیاید راست
یا غم جان خوریم یا غم نان
گر بجان میرویم کو پر و بال
ور بتن می تنیم حیف از جان
بخیه بر آن زنیم این بدرد
ور بدوزیم این بدرد آن
گر کم این نهیم کو آن صبر
ور کم آن نهیم وای بر آن
زینغم جانگداز در رنجیم
در بلا ماندهایم سر گردان
تا بکی سر نهیم بر زانو
چند پیچیم پای در دامان
چون زید کس بزخم بی مرهم
چون کند کس بدرد بی درمان
مرگ کو تا که وارهیم ز تن
عشق کوتا که بگذریم ز جان
یا مماتی که نیست گردد این
یا حیاتی که جمله گردد آن
ساقیا ساقیا بده قدحی
تا بیابیم زین کشاکش امان
بگذریم از سر مکان و مکین
در نوردیم این زمین و زمان
تا به بینیم عالمی یکدست
جان شده تن در آن و تن هم جان
هر دو با هم یکی شده آنجا
آن بود این و این بود هم آن
عالمی بی تزاحم اضداد
خوش بجنبیم اندر امن و امان
سخنت چون بمأمن انجامید
بس کن ای فیض گفتگو و بمان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به کشاکش و تضاد میان تن و جان اشاره دارد. شاعر از دل تنگی و سردرگمی انسان در مواجهه با مشکلات زندگی سخن میگوید. او به تمایل انسان به آسایش و رهایی از غمها اشاره میکند، و از حالتهای دوگانهای که در هر فرد وجود دارد، یعنی نیاز به زندگی مادی (غذای بدن) و نیاز به معنویت (غذای روح) حرف میزند.
شاعر از احساس رنج و ناکامی در زندگی میگوید و به دنبال راهی برای رهایی از این مشکلات است. او خواهان نوشیدنی (قدح) است تا از این کشمکش فرار کند و به جهانی بدون تضاد و تنش دست یابد. در پایان، شاعر دعوت به سکوت و تأمل میکند و از فیض صحبت میخواهد که در این گفتگوها باقی بماند.
هوش مصنوعی: دل ما به خاطر مشکلات و خستگیهای زندگی، احساس تنگی و ناراحتی میکند و جهان در اطرافمان به خاطر این درگیریها و نزاعهای بین جسم و روح، تاریک و غمانگیز به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: بدن نیازمند خوراک است و جان به دنبال خدا و پرهیزگاری مانند عیسی است.
هوش مصنوعی: دل ما در میان دو چیز متضاد، دچار سردرگمی و حیرت شده و نمیتواند بهدرستی به آنچه احساس میکند، واکنش نشان دهد.
هوش مصنوعی: زندگی روزانه ما همیشه بر وفق مراد نیست؛ یا درگیر غم و اندوه هستیم، یا نگران تأمین نیازهای روزمره خود.
هوش مصنوعی: اگر جان به خطر بیفتد، چه پر و بالی داشته باشیم و چه در خاک بمانیم، حیف از جان است.
هوش مصنوعی: برای اینکه مشکل یا دردی را حل کنیم، باید آن را خوب بررسی کرده و با دقت درمان کنیم.
هوش مصنوعی: اگر کمی از این صبر را کاهش دهیم یا اگر کمی از آن صبر را کم کنیم، وای به حال ما.
هوش مصنوعی: به خاطر درد دلخراش این عشق در رنجیم و در گرفتاریها و مشکلات، سرگردان و بیهدف ماندهایم.
هوش مصنوعی: چقدر باید بر زانو نشسته و صبر کنیم، و چند بار باید پای خود را در دامان دیگران بپیچیم؟
هوش مصنوعی: وقتی زید زخمی داشته باشد و دارویی برایش وجود نداشته باشد، کسی نمیتواند هیچ کمکی به او کند. همچنین اگر کسی دردی داشته باشد که درمانی برایش نباشد، هیچ کس نمیتواند به او کمک کند.
هوش مصنوعی: مرگ چه زمانی فرا میرسد تا ما از قید بدن رها شویم؟ عشق چه زمانی به پایان میرسد تا ما از جان خود بگذریم؟
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی درباره دو حالت مختلف صحبت میکند؛ یکی اینکه مرگ وجود ندارد و دیگری اینکه زندگی به طور کامل و جامع در میآید. در واقع، به تأمل درباره ارزشها و معانی زندگی و مرگ پرداخته شده است.
هوش مصنوعی: ای ساقی، لطفاً جامی به ما بده تا از این درگیری و آشفتگی نجات یابیم.
هوش مصنوعی: بیایید از محدودیتهای جغرافیایی و دنیای مادی فراتر برویم و به سفر در زمان و مکان بپردازیم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که جهانی را ببینیم که تمام وجودش تنها روح است و جسمش نیز همچنان روح است.
هوش مصنوعی: در آنجا، دو چیز به هیچوجه جدا نیستند و هر دو به یک نتیجه واحد میرسند. این در واقع نشاندهندهی یگانگی و هماهنگی عمیق میان این دو موضوع است.
هوش مصنوعی: در یک دنیای آرام و بدون تضاد، با خوشحالی و آرامش حرکت کنیم و از امنیت و آسایش لذت ببریم.
هوش مصنوعی: وقتی صحبت تو به موفقیت رسید، کافی است، ای فیض، دیگر صحبت نکن و بمان.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یاد کن: زیرت اندرون تن شوی
تو برو خوار خوابنیده، ستان
جعد مویانت جعد کنده همی
ببریده برون تو پستان
پیر فرتوت گشته بودم سخت
[...]
آمد ای شاه دوش ناگاهان
فیلسوفی به نزد من مهمان
پاک چون رای تو زدوده سخن
تیز چون تیغ تو گشاده زبان
گفت با من ز هر دری و شنید
[...]
جاودان شاد باد شاه جهان
دولت او قوی و بخت جوان
تندرستیش باد و روزبهی
کامکاری و قدرت و امکان
همچو دلها بدو فروخته باد
[...]
امهات و نبات با حیوان
بیخ و شاخند و بارشان انسان
بار مانند تخم خویش بود
سر بیابی چو یافتی پایان
چون سخنگوی بود آخر کار
[...]
ای ببالا بلای آزادان
آرزوی دلی و رنج روان
تنم از عشق تو نوان و نزار
دلم از رنج تو نژند و نوان
آرزوی جوان و پیری تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.