بهار آمد بهار آمد چمن شد پر گل و ریحان
نگار آمد نگار آمد دو عالم شد درو حیران
بهار آمد بهار آمد روانرا تازه کن ای دل
نگار آمد نگار آمد بجانان زنده شو ای جان
مفاتیح جنان آمد نعیم جاودان آمد
نسیم جان جان آمد ز سوی روضهٔ رضوان
نوید خرمی آمد ز بهر سینهٔ غمگین
برات خوشدلی آمد برای دیدهٔ گریان
فرح آمد فرح آمد بیرون آ از غم و اندوه
سرور آمد سرور آمد برا از کلبهٔ احزان
نشاط آمد نشاط آمد غم و اندوه دل طی شد
بگوشم زان دیار آمد نوید عیش جاویدان
معطر شد دماغ من منور گشت چشم جان
ز بوی زلف دلدار و فروغ طلعت جانان
چو دستت داد این نعمت بکن از هر دو عالم دل
اثر مگذار ازفیض و برا از عالم امکان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر درباره آمدن بهار و خوشحالی ناشی از آن است. بهار با گلها و رایحههای خوش، زندگی را تازه و جان را شاداب میکند. نویسنده به استقبال بهار میرود و از نشاط و شادی این فصل میگوید. با آمدن بهار، غمها دور میشوند و دلها سرشار از خوشی و سرور میگردند. بوی عشق و زیبایی دلدار نیز فضا را معطر میکند و فرد را به آن نعمتهای بهاری دعوت میکند. در نهایت، از انسان خواسته میشود تا از این نعمتهای الهی بهرهبرداری کند و آنها را در دل نگه دارد.
هوش مصنوعی: بهار فرا رسیده است و باغ پر از گل و عطر ریحان شده. معشوق نیز به گلزار آمده و دنیا در این زیبایی حیرتزده شده است.
هوش مصنوعی: بهار فرا رسیده است، دل را شاد کن و تازه کن. معشوقهام آمده است، جانم را دوباره زنده کن و بیدار شو.
هوش مصنوعی: کتاب مفاتیح جنان به همراه نعمتهای دائمی و نسیم جانفرسا از سوی باغ رضوان به ما رسیده است.
هوش مصنوعی: خبر خوشی برای دلهای غمگین فراهم شده است تا آنها را شاد کند و به چشمهای اشکبار امید و شادی بیاورد.
هوش مصنوعی: شادی و خوشحالی به زندگی ما وارد شده و از غم و اندوه فاصله گرفتهایم. سرور و شادمانی از محیطی پر از غم و ناراحتی خارج شده و به زندگیمان رونق بخشیده است.
هوش مصنوعی: شادی و خوشحالی به زندگی بازگشته و غم و اندوه از دل رخت بربسته است. از آن سرزمین، خبری خوش به گوشم رسیده که نویدبخش زندگی همیشه شاد و خوش است.
هوش مصنوعی: هیجان و نشاط من با عطر زلف محبوب پر شده و چشم جانم از زیبایی چهره معشوق روشن و تابناک شده است.
هوش مصنوعی: وقتی که این نعمت به تو داده میشود، از هر دو جهان دل برکن و تأثیری نگذار. از برکت و نور این عالم هستی بهرهمند شو.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سپهسالار لشکرشان یکی لشکر کاری
شکسته شد از و لشکر ولیکن لشکر ایشان
چه روز افزون و عالی دولتست این دولت سلطان
که روز افزون بدو گشته ست ملک و ملت و ایمان
بدین دولت زیادت شد به اسلام اندرون قوت
بدین دولت پدید آمد به تعطیل اندرون نقصان
بدین دولت جهان خالی شد از کفران و ازبدعت
[...]
خجسته دولت عالی همین کرد ای ملک پیمان
که فتحی نو دهد هر روز از یک گوشه کیهان
فرود آرد سپاهت را به گرد کشور عاصی
برآرد گرد از آن کشور بسوی گنبد گردان
برانگیزد ز شادروان سپاه پادشاهی را
[...]
چه گوئی؟ ای شده زین گوی گردان پشت تو چوگان
به دست سالیان شسته زمان از موی تو قطران
ز قول رفته و مانده چه بر خواندی و چه شنودی؟
چه گفتند این و آن هر دو؟ چه چیز است این، چه چیز است آن؟
گر این نزدیک را گوئی و آن مر دور را گوئی
[...]
چو رستم گشت در کوشش، چو حاتم گشت در بخشش
چو لقمان گشت در حکمت، چو سلمان گشت در عرفان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.