بتی از دور اگر بینی مرو پیش
که من دیدم سزای خویش از خویش
بکوی دلبری افتد گذارت
بهر دو دست گیر ای دل سر خویش
در آن کو صد بلا میآید از پس
در آن کو صد خطر میخیزد از پیش
شود تن زار و جان مأوای انوار
جگر از غصه خون دل از جفا ریش
گهی از غمزهٔ بر دل خورد نیر
گه از مژگانی آید بر جگر نیش
گه از زلفی بجان آید کمندی
گه از گیسوئی افتد دل بتشویش
چها از عشق اینان من کشیدم
هنوزم تا چه آید بعد ازین پیش
طبیبانرا ز غم دل خون شود خون
اگر دستی نهندم بر دل ریش
برسوائی کشد آخر مرا کار
ندارم طاقت کتمان ازین پیش
مگر عشق خدائی گیردم دست
که سازم عاشقی را مذهب و کیش
رساند تا مرا آخر بجائی
که نبود حد انسانی ازین بیش
خدایا فیض را عشق رسائی
کرم کن از محبت خانهٔ خویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دردهایی است که از این رابطه نشأت میگیرد. شاعر با اشاره به بتی که محبتش دل را به زحمت میاندازد، به خطرات و بلاهایی که از این عشق به جانش میرسد، اشاره میکند. او از غم و غصهای که به خاطر معشوق بر دلش نشسته، مینالد و میگوید که هر لحظه با نیشهای غمزه و کمند زلف محبوبش مجروح میشود. همچنین از پزشکان و دردشان میگوید که اگر به دل ریشش دست نزنند، خونشان نیز به درد میآید. در انتها، شاعر درخواست میکند که عشق به خداوند او را از این مصیبتها نجات دهد و به جایی برساند که دیگر در زمرهی انسانها نباشد. به نوعی، او عشق را به عنوان مذهب و کیشی میبیند که میتواند او را از این درد و رنجها رها کند.
هوش مصنوعی: اگر از دور به زیبایی کسی نگاه کنی، بیجهت جلو نرو؛ زیرا من با چشمان خودم عاقبت کار خودم را دیدهام.
هوش مصنوعی: به جایی میروی که معشوق دلانگیزی حضور دارد، پس با دستانی پر از عشق و احساس، خود را در مقابل او آماده کن.
هوش مصنوعی: در آنجا که مشکلات زیادی از پشت سر میآیند و خطرات زیادی از جلو ظهور میکنند.
هوش مصنوعی: بدن به سختی و آزار خواهد افتاد و روح در نورها آرام میگیرد، در حالی که دل از دردها و غصهها به درد آمده و خون دل از بیوفایی بر دل رفته جاری شده است.
هوش مصنوعی: گاهی نگاه معشوق به دل آسیب میزند و گاهی جفای محبت او به جان انسان درد و رنج میآورد.
هوش مصنوعی: گاهی زلفی جان را به سختی به کمند میکشد و گاهی گیسوانی دلی را به شوق و نگرانی میاندازد.
هوش مصنوعی: من از عشق این افراد سختیهای زیادی را تجربه کردم و هنوز نمیدانم در آینده چه مشکلات دیگری به سراغم خواهد آمد.
هوش مصنوعی: اگر طبیبان از درد دل من آگاه شوند، دلی پر از غم و اندوه دارند و اگر دستی بر دل شکستهام بگذارم، دردشان بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: به جایی خواهم رفت که در آخر کار، بیخیال از آنچه پیشتر برایم سخت بوده است، حقیقت را پنهان نمیکنم.
هوش مصنوعی: تنها در صورتی که عشق به خدا را در زندگیام بپذیرم، میتوانم عاشقی را به عنوان یک آئین و مذهب در وجودم جای دهم.
هوش مصنوعی: تا جائی رسیدم که دیگر هیچگونه محدودیتی برای انسان بودن وجود نداشت.
هوش مصنوعی: خدایا، لطف و رحمتت را به ما برسان و از محبت خودت، ما را به درون خانهات راهنما باش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شما را شرم باد از کردهٔ خویش
وزین کشته یلان افتاده در پیش
به قبرستان گذر کردم کم وبیش
بدیدم قبر دولتمند و درویش
نه درویش بیکفن در خاک رفته
نه دولتمند برده یک کفن بیش
حساب نسیههای کژ میندیش
چو زان حلوای نقد آن مرد درویش
مخور غم از برای امّت خویش
که هست از جرم ایشان فضل ما بیش
مکن بر من ستم جانا از ین بیش
بکارت می نیاید به بیندیش
لبت خون می چکاند از دل من
نمک خون آورد پیوسته از ریش
مرا دل خود ز جور چرخ ریشست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.