هر دل که عشق ورزد از ما و من برآید
کوشم بجان درین کار تا جان ز تن برآید
از عشق نیست خوشتر گشتم جهان، سراسر
سوی یقین گر آید از شک و ظن برآید
زهر فراق نوشم بهر وصال کوشم
حکمش بجان نیوشم تا کام من برآید
گر سر دهم نفس را آتش فتد در افلاک
گر در چمن کشم آه دود از چمن برآید
گر آتش نهانم پیدا شود بمحشر
دوزخ بسوزد از رشک دودش ز تن برآید
گر روی تو به بینم هنگام جان سپردن
قبرم بهشت گردد نور از کفن برآید
بر باد بوی زلفت ار جان شود ز قالب
سنبل ز خاک قبرم مشک از بدن برآید
حمد تو می نگارم بر لوح هر هوائی
شکر تو میگذارم هر جا سخن برآید
گر شعر فیض خواند واعظ فراز منبر
بس آه آتش افروز از مرد و زن بر آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و نگاهی عمیق به احساسات و تجربیات عاشقانه است. شاعر میگوید که هر کسی که عاشق باشد، از خودخواهی و منیت فاصله میگیرد. او برای رسیدن به عشق و وصال، حتی آماده است جان خود را فدای آن کند. عشق برای او بالاترین لذت است و او با امید به یقین و حقیقت، از شک و تردید میگذرد. فراق و جدایی او را به نوشیدن زهر وادار میکند، در حالی که همچنان به وصال و خوشی ایمان دارد. شاعر به زیبایی میگوید که در هنگام مرگ، اگر چهره معشوق را ببیند، قبرش بهشت خواهد شد. او همچنین به قدرت و تأثیر بوی زلف معشوق و عواطفش اشاره میکند و در نهایت، از حمد و شکر محبتش در هر سخن و ذکری یاد میکند و تأکید میکند که عواطف عشق در دل همه، آتش میافروزد.
هوش مصنوعی: هر دلی که در عشق ورزد، از خودخواهی و منیت آزاد میشود. من در این مسیر تلاش میکنم تا زمانی که جان از تنم جدا شود.
هوش مصنوعی: از عشق به دنیا خوشتر شدم؛ اگر تمام دنیا به سوی یقین بیاید، اما هنوز از شک و تردید دور نشود.
هوش مصنوعی: به خاطر دوری عزیزم، زهر فراق را مینوشم و برای رسیدن به وصالش تلاش میکنم. فرمان او را با جانم میپذیرم تا آرزوی من برآورده شود.
هوش مصنوعی: اگر جانم را فدای عشق کنم، آتش آن به آسمانها خواهد رسید. اگر در باغ صدای آه بزنم، دود از دل چمن بیرون خواهد آمد.
هوش مصنوعی: اگر آتش پنهان من آشکار شود، روز قیامت دوزخ از حسادت آن میسوزد و دود آن از بدنم خارج خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر در زمان مرگم چهرهی تو را ببینم، قبرم به بهشت تبدیل میشود و نوری از کفن من میدرخشد.
هوش مصنوعی: اگر بوی زلفت در باد برود، جانم از قالب جدا میشود، مثل اینکه از خاک قبرم، مشک از بدنم خارج شود.
هوش مصنوعی: من سپاسگزاری تو را در هر حال و شرایطی مینویسم و در هر جایی که کلامی به زبان بیاید، شکرگزاریام را ابراز میکنم.
هوش مصنوعی: اگر واعظ در بالای منبر شعر فیض را بخواند، همگان، مرد و زن، با آه و نالهای شعلهور میشوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دست از طلب ندارم تا کامِ من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآید
بنمای رخ که خَلقی والِه شَوَند و حیران
[...]
از روی نو خط یار هر جا سخن برآید
گرد از بهار خیزد دود از چمن برآید
گردند از خجالت سیمین بران قبا پوش
آنجا که یوسف مااز پیرهن برآید
هر چند گفتگو را نازک کند لب او
[...]
صد جامه پوشد از شرم، سرو خجسته قامت
جایی که آن سهی قد، از پیرهن برآید
میدان شناس داغم، مردآزمای شورش
از عهده دل من، کی سوختن برآید؟
نیش وطن دلم را نوش است در غریبی
[...]
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانم یا جان ز تن برآید
بنمای رو که جانها گردد فدای رویت
بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید
هر قوم راست راهی، شاهی و قبلهگاهی
[...]
از حقهٔ دهانش هر گه سخن برآید
آب از عقیق ریزد دُرّ از عدن برآید
از شوق صبح تیغش مانند موج شبنم
گلهای زخم دل را آب از دهن برآید
از روی داغ حسرت گر پنبه باز گیرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.