هر که حرفی ز کتاب دل ما گوش کند
هر چه از هر که شنیده است فراموش کند
تا ابد از دو جهان بیخبر افتد مدهوش
هر که یک جرعه می از ساغر ما نوش کند
لذت مستی بیباده ما هر که چشید
کی دگر یاد شراب و هوس هوش کند
هر که دید است رخ او ندهد گوش به پند
چشم خود وقف بر آن زلف و بناگوش کند
افسدوهاست شه عشق که در قریهٔ دل
هرچه یابد همه را بیخود و مدهوش کند
ز آسمان بهر نثارش طبق نور آید
سینهٔ خویش بر اسرار چو سرپوش کند
پخت دل ز آتش سودای غم بیهوده
فیض مگذار که این دیک دگر جوش کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به معرفی و تمجید از عشق و وسوسههای آن میپردازد. شاعر بر این باور است که هر کس به صدای دل و احساسات عمیق خود گوش دهد و از لذتهای عشق بنوشد، دیگر نمیتواند به دنیای مادی و دغدغههای آن فکر کند. او به زیبایی و جذابیت چهره محبوب اشاره کرده و میگوید که دیدن آن رخسار انسان را به گونهای مدهوش میکند که هیچ نصیحتی را نمیپذیرد. همچنین شاعر به این نکته اشاره میکند که عشق، مانند آتش است که دل را میسوزاند و در این حال هیچ چیزی را بیاهمیت میسازد. در نهایت، او میگوید که دیگر جایی برای تأمل و فکر کردن وجود ندارد و همه چیز در زیر ردپای عشق بیمعنا میشود.
هوش مصنوعی: هر کسی که به سخنان دل ما گوش دهد، باید تمام یادآوریها و آنچه از دیگران شنیده است را فراموش کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که تنها یک جرعه از می ما بنوشد، به گونهای بیخبر و مدهوش از دو جهان خواهد شد و این حالت او تا ابد ادامه خواهد داشت.
هوش مصنوعی: کسی که طعم لذت واقعی مستی را بدون شراب چشیده باشد، دیگر هیچگاه به یاد نوشیدنی و آرزوی آن نخواهد افتاد.
هوش مصنوعی: هر کسی که زیبایی چهره او را ببیند، به توصیه دیگران توجه نمیکند و تمام توجهاش تنها به زلف و گوشهای او معطوف میشود.
هوش مصنوعی: عشق همچون بیماریای است که در روستای دل هر چیزی را که پیدا کند، بیخود و سرگشته میکند.
هوش مصنوعی: از آسمان برای هدیه دادن، نوری چون ماه بر سینهاش میتابد و بر رازها مانند جلدی سربلند میشود.
هوش مصنوعی: دل را در آتش غمهای بیهوده نسوزانید و انرژی نگذارید، زیرا این وضعیت دیگر نمیتواند نتیجهای مثبت به بار آورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلم از جام غمت نیش بلا نوش کند
همه را درد و مرا درد تو بیهوش کند
چون به پیشت نکنم ناله؟ که بلبل در باغ
این محال است که گل بیند و خاموش کند
کامم از شهد شهادت، لب تو شیرین کرد
[...]
حاشَ لِلَّه که وفایِ تو فراموش کند
سخنِ مصلحتآمیزِ کسان، گوش کند
سخن آن مست کجا با من مدهوش کند
مگر از سرزنش غیر فراموش کند
فرصت حرف چو یابم، ز رقیبان گویم
تا به این حیله ز من هم سخنی گوش کند
در سخن آیم و از بس که کنم بیتابی
[...]
گرنه گل نالهای از مرغ چمن گوش کند
ناله را مرغ چمن به که فراموش کند
نالم از دیده تر تابکی از مشت خسی
هر نفس آتشی افروزم و خاموش کند
در کنار توازین رشگ خورم خون که مباد
[...]
ناله ی مرغ قفس، گر بچمن گوش کند
غنچه از تنگدلی خنده فراموش کند
سخنی دارم و میگویم اگر گوش کند
گرچه پندی است که نشنیده فراموش کند
هوس ناله کنم، چون شنوم ناله ی غیر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.