ای که عاشق نیستی پا در حریم ما منه
آب از جو میخور و لب بر لب دریا منه
گر دل سنگین نداری در درون مجنون مشو
گر نباشی کوه پا در دامن صحرا منه
گر نبینی آتشی در خود به خاک ما میا
تا نگردی شمع، پایی بر مزار ما منه
فکر فردا گرچه امروزت نباید کرد لیک
آنچه امروزست در کار از پی فردا منه
جز پشیمانی ندارد جنس دنیا قیمتی
داری ار فیّاض عقلی پا درین سودا منه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل به بیان احساسی عمیق و دردناک میپردازد. او در شب گذشته با معشوق خود به گفتوگو پرداخته و از دردی که در دل و جانش احساس میکند سخن میگوید. حسرت و شعلههای عشق و امید در دل او شعلهور است، بهطوریکه از هر گفتار و نگاهی معشوق، آتش عشق و درد درونش تشدید میشود. شاعر به نوعی ضعف و زبونی در برابر عشق اشاره میکند و نشان میدهد که حتی در لحظات بیاعتنایی معشوق، او هنوز هم در حال سوختن و رنج کشیدن است. غم و سوختن در دل شاعر به وضوح بیان شده و در نهایت به ناتوانی و آسیبپذیری عشق میرسد.
هوش مصنوعی: ای کسی که عاشق نیستی، به دنیای ما وارد نشو. به آرامش و زیبایی این مکان احترام بگذار و به آن نزدیک نشو.
هوش مصنوعی: اگر دل سنگینی نداری، به دنیای دیوانگان نرو. اگر نمیتوانی مثل کوه استوار باشی، در دل طبیعت گام نزن.
هوش مصنوعی: اگر در درون خود آتشی نمیبینی، به سرزمین ما نیا تا زمانی که شمع نشوی، پای خود را بر قبر ما نگذار.
هوش مصنوعی: نباید نگران فردا بود، اما نباید فراموش کرد که کارهایی که امروز انجام میدهیم، بر آیندهمان تأثیر دارد.
هوش مصنوعی: دنیا هیچ چیز ارزشمندی جز پشیمانی برای انسان به ارمغان نمیآورد، پس اگر به عقل و خرد خود اهمیت میدهی، در این معامله ناعاقلانه شرکت نکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رحم کردن بر ستمکاران، ستم بر عالمی است
پنبه بر داغ پلنگ خشمگین بیجا منه
دست خالی بر دل محتاج می باشد گران
چون نداری خرده زر، دست بر دلها منه
روح قدسی را مکن صائب اسیر آب و گل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.