بهرزه سلسله بر هم نمیزند آن زلف
به جمع کردن دل میکند پریشان زلف
که ضبط دل کند اکنون که با کمال غرور
دو اسبه تاخته در دلبری به میدان زلف؟
سیه گلیمی چون من چه گل تواند چید
که آتش از رخ او میبرد به دامان زلف
برای شورشم اسباب جمع میگردد
گهی که بر رخ او میشود پریشان زلف
به بخت تیره امیدم فزود تا دیدم
که از عذار تو گل کرده در گریبان زلف
پی شکستن دلهای ما گرفتاران
به هر شکنج جداگانه بسته پیمان زلف
چو زلف نیست در اقلیم حسن دلچسی
اگر چه هست خوشاینده خط ولی جان زلف
ز صید، دام نهان میکنند صیّادان
پی فریب کند گاه جلوه پنهان زلف
چنان که چارة دیوانه میکند زنجیر
علاج این دل شوریده میکند آن زلف
اگرچه سلسله جنبان کفرها همه اوست
ولی به مصحف روی تو دارد ایمان زلف
به پاسبانی حسن تو شب نمیخوابد
چو مار بر سر این گنج شد نگهبان زلف
میان ما و تو سودا بهم رسید ولی
درین معامله ترسم شود پشیمان زلف
چو مو که بر سر آتش نهی به خود پیچد
ز تاب آتش روی تو گشت پیچان زلف
ندیده بازی چوگان او کسی در خواب
که گوی او دل سرگشته است و چوگان زلف
چه سان ز دست تو فیّاض جان تواند برد
که هست خال تو بیرحم و نامسلمان زلف
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و شوق عمیق و بینظیری که انسان را به سمت حقیقت و زیبایی میکشاند، میپردازد. خورشید و ماه به عنوان نمادهایی از عشق درخشان و پرنور تصویر میشوند. به تعبیر شاعر، عشق نه تنها از قوانین دین و عرف مستثنی است، بلکه فراتر از نام و ننگهای دنیا قرار دارد. عشق یک حقیقت بیپرده و بیقید و شرط است که توانایی تحولی عمیق در روح انسان دارد. در نهایت، شاعر به پیوند عمیق عشق و بیان هنری اشاره میکند، و عشق را به عنوان مذهب و فلسفهای درونی معرفی مینماید که تجربهاش فراتر از تئوریهای موجود است.
هوش مصنوعی: آن زلف زیبا که شاید در ظاهر بینظمی به نظر برسد، در واقع دلها را به هم نزدیک میکند و در دلها آشفتگی ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: اکنون که با تمام زیبایی و جذابیتش، دلها را به تسخیر خود درآورده، چه کسی میتواند در برابر جاذبههای زلفش مقاومت کند؟
هوش مصنوعی: در میان گلها، سیاهپوشی مانند من چگونه میتواند گلی بچیند، در حالی که آتش از چهرهاش به جعد موهایش کشیده شده است؟
هوش مصنوعی: برای شور و هیجان من، هر لحظه که او با موهای پریشانش بر من جلوهای میکند، زمینهها و وسایل آماده میشود.
هوش مصنوعی: امید من به روزهای بهتر افزایش یافت، زمانی که دیدم از زیبایی تو، گلی در گریبان زلفت شکفته است.
هوش مصنوعی: دلهای ما که در دام عشق گرفتار شدهاند، به خاطر زلفهای پیچدار و پریشان او، به گونهای جداگانه و در هر حالتی محبت و عهدی بستهاند.
هوش مصنوعی: اگر چه خطی زیبا و دلنشین وجود دارد، اما وقتی زلفی در این سرزمین زیبایی نیست، آن زیبایی تأثیری ندارد.
هوش مصنوعی: صیادان برای فریب دادن، دامها را از دید پنهان میکنند و گاه با جلوهای مخفی از زلف، طعمهای را جذب میکنند.
هوش مصنوعی: زنجیری که دیوانه را درمان میکند، حالتی را ایجاد میکند که دل آشفتهام را هم به تلاطم میاندازد، همانطور که زلف تو این کار را میکند.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که با وجود اینکه تمامی کفرها و بدعتها ریشه در او دارد، اما ایمان و باور به زیبایی و ظرافت زلف تو وابسته است. این نشاندهنده تضاد میان ایمان و کفر است، که انسان در دوراهی زیبایی و نقص قرار دارد.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و حسن تو، شب به خواب نمیرود، مثل ماری که بر روی گنجی نشسته و زلفهای تو را نگهبانی میکند.
هوش مصنوعی: میان ما و تو توافقی شکل گرفته است، اما در این کار نگرانم که در نهایت از تصمیم خود پشیمان شوی.
هوش مصنوعی: وقتی مویی را بر روی آتش بگذاری، به خاطر حرارت و تاب آن، به حالت پیچ و خم در میآید. حالا موهای تو هم به خاطر گرمای عشق و زیباییات، به حالتی پیچیده جلوه میکنند.
هوش مصنوعی: چنین به نظر میرسد که هیچکس در عالم خواب نتوانسته است بازی چوگان او را ببیند، زیرا گوی او دل سرگشتهای دارد و چوگانش از زلفش به سر و کار است.
هوش مصنوعی: چگونه جان من میتواند از دستان تو که بخشنده است جدا شود در حالی که به خاطر خال تو، زلف تو بیرحم و کافر است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.