تا ز دمسردان نگه دارم چراغ خویش را
چون فلک شب واکنم دکان داغ خویش را
منّتی نه از بهاران بود و نه از چشمهسار
ما به آب دیده پروردیم باغ خویش را
با جنون نارسا نتوان ز عقل ایمن نشست
اندکی آشفتهتر خواهم دماغ خویش را
پرتو بخت سیه را بر سرم تا سایه کرد
کم ندانیم از هما اقبال زاغ خویش را
داغ دل را با کسی فیّاض ننمودم چو صبح
زیر دامن سوختم چون شب چراغ خویش را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق شاعر در مورد عشق، درد و تلاش برای حفظ خود اختصاص دارد. شاعر از تلاش برای نگهداشتن روشنایی در دلش در میان تاریکیها و مشکلات زندگی صحبت میکند. او به یادآوری میآورد که زیباییها و شادیها نه تنها از بهار و منابع طبیعی به دست نمیآیند، بلکه باید با اشک و رنج پرورش یابند. همچنین، او به این نکته اشاره میکند که در مواجهه با جنون و بیقراری، نمیتوان به عقل و منطق تکیه کرد. در نهایت، شاعر از داغ دل و احساس تنهایی خود میگوید و نشان میدهد که در درون خود میسوزد و هیچکس را در این آتش شریک نمیکند.
هوش مصنوعی: من برای اینکه چراغ وجودم را از سرمای زندگی حفظ کنم، همچون آسمان شب، دکان آتشین احساساتم را باز میکنم.
هوش مصنوعی: ما نیازی به کمک و لطف بهار یا چشمهسار نداریم، بلکه خودمان با اشکهایمان باغ زندگیمان را پرورش دادهایم.
هوش مصنوعی: با حالت دیوانگی نمیتوان به آرامش عقل دست یافت. بنابراین تصمیم دارم کمی بیقراری بیشتری به خودم بزنم.
هوش مصنوعی: نمیدانیم چرا بداقبالی ما را دچار سایهاش کرده است، در حالی که در حقیقت، ممکن است مانند پرندهای بیخبر از خوشبختی در حال پرواز باشیم.
هوش مصنوعی: درد و غم خود را با هیچ کسی به اشتراک نگذاشتم، مانند صبح که زیر دامنش سوختم و شب، مثل چراغی که در تاریکی خود را روشن نگه میدارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غوطه دادم در دلِ الماس داغِ خویش را
روشن از آبِ گهر کردم چراغِ خویش را
شد چو داغِ لاله خاکستر نفس در سینه ام
تا ز خون چون لاله پر کردم ایاغِ خویش را
چون شوم با خار و خس محشور در یک پیرهن؟
[...]
زود به کردم من بیصبر داغ خویش را
اول شب میکشد مفلس چراغ خویش را
گر نباشد زخم شمشیرم حمایل گو مباش
هیکل تن کردهام چون لاله داغ خویش را
میگساران دیگر و خونابهنوشان دیگرند
[...]
کرده ام از خون دل خالی ایاغ خویش را
می رسانم از می حسرت دماغ خویش را
ایمن از ما نیستی با غیر خلوت می کنی
از تو پنهان می کند آیینه داغ خویش را
سرنوشتی دارم از آوارگی آواره تر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.