خوی کرده و نشانده بر آتش گلاب را
آه این چه آتش است که میسوزد آب را
از دیدن تو دیده فرو بستهام ولی
دل در کمین نشسته هزار اضطراب را
سیراب میتوان شدن اکنون که تیغ تو
قیمت به خون تشنه رساندست آب را
گفتی که روی خوب چو دیدی ندیده کن
نادیده کس چهگونه کند آفتاب را!
چون خواب خوش کنیم که شب در کمین ماست!
چشمی که در خیال زند راه خواب را
ما را دگر چه بر سر آتش نشاندهای
باری به غمزه گو که نسوزد کباب را
فیّاض قدرتیست که شیرینتر آیدم
هر چند تلختر دهد آن لب جواب را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این بیتها از آتش و عشق سخن میگوید. او به گلابی که بر آتش گذاشته شده اشاره میکند و میپرسد این چه آتشی است که حتی آب را میسوزاند. با وجود اینکه چشمش را بسته تا از معشوق دوری کند، دلش پر از اضطراب است. او به تیغ عشق اشاره میکند که باعث میشود حتی آب هم به قیمت خون معشوق دست پیدا کند. شاعر به معشوق میگوید که او نباید زیباییاش را ببیند و اگر ببیند، نمیتواند مانند آفتاب خود را نادیده بگیرد. او به خواب اشاره میکند و نگرانی از شب را دارد و میگوید که غمزهٔ معشوق نباید او را بسوزاند. در نهایت، او به قدرت عشق و شیرینی آن اشاره میکند، حتی اگر پاسخهای معشوق تلخ باشد.
هوش مصنوعی: این شعر به حسی عمیق و پر از تردید اشاره دارد. شاعر به نوعی از عذاب و تلاطم درونی خود اشاره میکند که در آن حتی چیزهایی مثل آب، که معمولاً نماد نرمی و آرامش هستند، تحت تأثیر آتش قرار میگیرند. به عبارتی، او در شرایطی قرار دارد که احساس میکند همه چیز، حتی وجودش، دچار زحمت و سوزش شده است.
هوش مصنوعی: من به خاطر دیدن تو چشمهایم را بستهام، اما قلبم در انتظار هزار نوع اضطراب و نگرانی است.
هوش مصنوعی: اکنون که تیغ تو با قیمت خون، آب را به تشنگی رسانده، میتوان سیراب شد.
هوش مصنوعی: تو گفتی که وقتی زیبایی را ببینی، آن را نادیده بگیر. حالا بگو چگونه میشود که کسی بتواند آفتاب را نادیده بگیرد؟
هوش مصنوعی: وقتی به خواب خوشی فکر میکنیم که شب به ما نزدیک است، چشمی که در خیال خود به دنبال خواب میگردد.
هوش مصنوعی: تو چه کار کردهای با دل و جان ما که همچون کباب بر آتش گذاشته شدهایم. لطفاً با ناز و لطافت به ما بگو که این کباب نسوزد.
هوش مصنوعی: قدرتی بخشنده وجود دارد که هرچند جواباش تلخ باشد، اما برایم شیرینتر میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بر عقاب کرده تقدم ثواب را
وی بر خطا گزیده طریق صواب را
در مستی ار ز بنده خطایی پدید شد
مست از خطا نگردد واجب عقاب را
گر در گذاری از تو نباشد بسی دریغ
[...]
ساقی کمی قرین قدح کن شراب را
مطرب یکی به زخمه ادب کن رباب را
جام از قیاس آب و می از جنس آتش است
ساقی نثار مرکب آتش کن آب را
بفکن مرا به باده ای و مست و خراب کن
[...]
گر ماهِ من برافکند از رخ نقاب را
برقع فروهلد به جمال آفتاب را
گویی دو چشمِ جادویِ عابدفریبِ او
بر چشمِ من به سِحر ببستند خواب را
اوّل نظر ز دست برفتم عنانِ عقل
[...]
دیوانه می کنی دل و جان خراب را
مشکن به ناز سلسله مشک ناب را
بی جرم اگر چه ریختن خون بود و بال
تو خون من بریز ز بهر ثواب را
بوی وصال در خور این روزگار نیست
[...]
زان پیش کاتصال بود خاک و آب را
عشق تو خانه ساخته بود این خراب را
مهر رخت ز آب و گل ما شد آشکار
پنهان به گل چگونه کنند آفتاب را؟
تا کفر و دین شود، همه یک روی و یک جهت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.