رسم سرایت نفس ناتوان نماند
تأثیر در قلمرو آه و فغان نماند
عمریست نام اهل وفا کس نمیبرد
دردا که آتشی هم ازین کاروان نماند
عرض نفس چه میبری ای عندلیب زار
گوشی که نالهای شنود در جهان نماند
دودی برآور از خس و خاشاکم ای اجل
کاین مرغ را علاقه در این آشیان نماند
ای تشنه آب عزّت خود بر زمین مریز
کآب گهر درین صدف آسمان نماند
در باغ عمر حاصل نخل امید ما
چیزی جز آبله به کف باغبان نماند
فیّاض پیش اهل وفا یادگار ما
جز نام مهربانی ما بر زبان نماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به longing و شوق خود برای معشوق اشاره میکند. او بیان میکند که جدایی از محبوبش او را دچار درد و حسرت کرده و هیچکس نمیتواند احساسات او را درک کند. شاعر روایت میکند که عشق او، همواره در دل و دیدهاش قرار دارد، اما از ابراز آن ناتوان است. همچنین او به زیبایی و حسرت گلها در دامن محبوبش اشاره میکند و میگوید که فهم و درک احساسات عاشقانهاش تنها در فهم اوست. در نهایت، او به سرنوشت عشق و وابستگیاش به وصال و بوی معشوق اشاره میکند و بیان میکند که شادی و امید او از همین وصل به دست میآید.
هوش مصنوعی: خود را از تأثیرات منفی و احساسات ناامیدکننده دور نگهدارید، زیرا این ضعف در روحیه نمیتواند بر فضای غم و اندوه شما حاکم شود.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که کسی از وفاداران یاد نمیکند و این غمگینکننده است که حتی آتشی هم از این کاروان باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: ای پرنده غمگین، چه دردی را به دل میآوری هنگامی که نالهات را برای کسی میگویی که دیگر صدای دردها در جهان باقی نمانده است؟
هوش مصنوعی: ای مرگ، از زبالهها و چیزهای بیارزش دودی بلند کن، چون این پرنده دیگر در این لانه نمیتواند بماند.
هوش مصنوعی: ای کسی که به دنبال عزت و شرف هستی، خود را در برابر مشکلات و معضلات نریز و ناامید نشو، زیرا ارزشهای خود را در هیچ جایی از دست نده و به خاطر ناامیدی، به راحتی خودت را نباخت.
هوش مصنوعی: در طول زندگی ما، هر چه انتظار داشتیم و آرزو کردیم، در نهایت تنها چیزی که به دست آمد، ناراحتی و زحمت بود که به دوش دیگران باقی ماند.
هوش مصنوعی: بخشنده و مهربان پیش کسانی که وفادارند، یادگاری از ما جز نام مهربانیمان در زبان نخواهد ماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای آنکه در جهان ز تو سری نهان نماند
با عدل تو نشان ستم در جهان نماند
تا چرخ تیغ فتنه نشان در کفت نهاد
از فتنه هدف در نواحی عالم نشان نماند
از خسروان عرصهٔ عالم، بعلم و حلم
[...]
آن خسروان که نام نکو کسب کرده اند
رفتند و یادگار از ایشان جز آن نماند
نوشین روان اگر چه فراوانش گنج بود
جز نام نیک از پس نوشین روان نماند
بس نامور به زیر زمین دفن کردهاند
کز هستیش به رویِ زمین بر، نشان نماند
وآنْ پیرْ لاشه را که سپردند زیر گِل
خاکش چنان بخورد کزو استخوان نماند
زندهست نام فَرّخِ نوشینروان به خیر
[...]
افغان که بهترین گل این بوستان نماند
رخشان چراغ دیدهٔ خلق جهان نماند
شمعی که رشگ داشت بر او شمع آفتاب
از تند باد مرگ درین دودمان نماند
نخلی که در حدیقهٔ جنت به دل نداشت
[...]
از همت بلند اثر در جهان نماند
یک سرو در سراسر این بوستان نماند
روشندلان چو برق گذشتند از جهان
خاکستری بجای ازین کاروان نماند
در بسته مانددیده یعقوب انتظار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.