بیا که بی تو نه ساغر نه شیشه میماند
تو چون نباشی مجلس به بیشه میماند
تو رفتی از دل و در سینه آرزوت به جاست
که چون نهال شود کنده، ریشه میماند
ستم زیاده ز حد میکنی و پنداری
که ملک دل به تو بیداد پیشه میماند!
از آن به سیر گلستان نمیرود زاهد
که شکل غنچه سراپا به شیشه میماند
دگر به یاد که در کوه کندنی فیّاض؟
که نالة تو به آواز تیشه میماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر از درد و ناامیدی سخن میگوید. شاعر احساس میکند که هیچ تأثیری از مهر و وفا در دنیا باقی نمانده و نام اهل وفا فراموش شده است. او از بیاعتنایی به نالههای دلخوشی ابراز تأسف میکند و به مرگ اشاره میکند که هیچ نشانی از عشق و وابستگی در این دنیا باقی نگذاشته است. همچنین به ناتوانی در دستیابی به آرزوها و آرمانهای خود میپردازد و میگوید که آثار مهربانی و یادگارهای اهل وفا تنها به نام آنها محدود شده و چیزی بیشتر از آن در این دنیا وجود ندارد. در نهایت، احساس سرخوردگی و ناکامی در زندگی و عشق را بیان میکند.
هوش مصنوعی: بیا که بدون تو نه جهانی برای شادی وجود دارد و نه ساز و سرودی به جا میماند. غیاب تو باعث میشود که این مجلس شادابی و زندهدلی خود را از دست بدهد و به دشت بیحالی تبدیل شود.
هوش مصنوعی: تو از دلم رفتی ولی آرزویت همچنان در قلبم حضور دارد، مثل اینکه وقتی یک نهال را میکارند و از زمین در میآورند، ریشهاش هنوز باقی میماند.
هوش مصنوعی: تو از حد خود ستم میکنی و فکر میکنی که سلطنت بر دل دیگران برایت ادامه خواهد داشت!
هوش مصنوعی: زاهدی که تنها به ظواهر و اشکال ظاهری نگاه میکند، هرگز نمیتواند از زیباییهای واقعی گلستان لذت ببرد، چون مانند یک غنچه تنها در قفس شیشهای گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: دیگر چه کسی را یاد کنم که در کوه، طبیعتی بخشنده و فیضرسان وجود دارد؟ صدای تو مانند ناله تیشهای به گوش میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.