حنای پای تو شد خون من، حلال تو باشد
بهای خون من این بس که پایمال تو باشد
به چشمهسار خضر روزة هوس نگشاید
کسی که تشنه لبِ چشمة زلال تو باشد
به موقف ازلم با تو بوده عرض تمنّا
هنوز تا ابدم مستی وصال تو باشد
نبود از ستمت در خیالم آنچه تو کردی
چهها هنوز به این خسته در خیال تو باشد
کنون که حال تو خاطرنشان او شده فیّاض
گمان مبر که به عالم کسی به حال تو باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جلوههای بصری عشق و معشوق میپردازد. او میگوید که آینه مانند سنگی است که معشوق را مشاهده کرده و آب شده است. سپس، زیبایی معشوق باعث شده تا آفتاب در آسمان خلق شود. از طرفی، نرگس (نماد زیبایی) به این موضوع پی برده که چشمهایش همیشه به نگاه معشوق خیره خواهد ماند. شاعر به دل خود توصیه میکند که در حفظ ظاهر بیشتر تلاش کند، زیرا زیبایی واقعی در باطن نیست و تنها به نقاب ظاهری محدود میشود. در نهایت، او بر اثر یک نگاه معشوق، دیوان شعرش به تعالی رسیده و انتخاب شده است.
هوش مصنوعی: پای تو موجب ریزش خون من شده است و امیدوارم که بهای این خون برای تو حلال باشد. همین که تو آن را لگدکوب کنی، برای من کافی است.
هوش مصنوعی: کسی که در جستجوی آبی زلال و بینظیر تو باشد، هرگز به سراغ چشمهسار خضر نمیرود و از هوس و آرزوهای بیهوده دوری میکند.
هوش مصنوعی: در حالتی از ناامیدی با تو بودهام و هنوز آرزویم این است که تا ابد در شادی و خوشحالی ناشی از نزدیکی تو باقی بمانم.
هوش مصنوعی: در خیال من از ظلمها و سختیهایی که تو به من وارد کردی خبری نیست، اما هنوز هم این خستهی دل، به فکر تو و کارهایی که کردهای، مشغول است.
هوش مصنوعی: اکنون که حال تو مورد توجه خداوند قرار گرفته است، نباید گمان کنی که در دنیا کسی به حال تو اهمیتی میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش آن که حیرتم از جلوهٔ جمال تو باشد
هجوم گریه ام از بادهٔ وصال تو باشد
چنین که حسن تو را فتنه دوست کرده ، ندانم
برای اهل قیامت ، چه در خیال تو باشد
به وصل چون بگدازد به حسرت تو سزاست
[...]
خوشا دلی که در اندیشه جمال تو باشد
که در بهشت بود هر که در خیال تو باشد
سعادتی که دهد خاکمال بال هما را
در آن سرست که در سایه نهال تو باشد
به هیچ نفش ونگاری نظر سیاه نسازد
[...]
امیدواری من در جهان وصال تو باشد
به نا امیدی من تا چه در خیال تو باشد
به باغ خلد گلی چون رخت کجاست گرفتم
که قد سدره و طوبی به اعتدال تو باشد
بگو چه گونه تو ای مرغ دل ز گوشه بامش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.