گنجور

 
فیاض لاهیجی

ز عکس زلف تو آیینه سنبلستانست

به وصف روی تو بلبل هزار دستانست

به نخل قد تو کردیم سرو را نسبت

بدین وسیله کنون سرفراز بستانست

اسیر عشق تو باغ و بهار را چه کند

خیال روی تو هر جا بود گلستانست

هوا چو سرد شود باده خوش بود فیّاض

پیاله گیر که ساغر گل زمستانست

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
ابن یمین

دلا بدست گرفتی می این چه دستانست

نه می گلست و نه طبعت هزار دستانست

ز خوی دختر رز عفت و صلاح مجوی

که رو شناس خرابات و یار مستانست

بدستکاری فعلش در اوفتد از پای

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه