گنجور

 
فیاض لاهیجی

چمن به خرّمی و گل به بار نزدیک است

جنون تهیّه نکرد و بهار نزدیک است

نشان ساحل این بحر ای که می‌پرسی

اگر به موج سواری کنار نزدیک است

به غیر یأس ابد در میانه فاصله نیست

بیا که وعدة دیدار یار نزدیک است

به خنده دست ندارم ولی به دولت عشق

رهم به گریة بی‌اختیار نزدیک است

گواه دعوی منصور می‌تواند شد

کسی که یک سر و گردن به دار نزدیک است

سر از دریچة گرداب کن برون و ببین

که چون محیط فنا را کنار نزدیک است

قدم به وادی حرمان به راه نه فیّاض

که راه وصل ازین رهگذار، نزدیک است