درین مدت که در خیل اسیران تو جا کردم
ز من روزی که یک جان خواستی صد جان فداکردم
گرم سوزند فردا هم ز هجران جای آن دارد
که عمر بیوفا را توشه راه وفا کردم
لبی کز نازکی بار لطافت برنمیتابد
به خون غلطم که امروزش به دشنام آشنا کردم
ندیدم ساحل عشقت همانا مردم چشمم
که تا بودم درین دریای خونخوار آشنا کردم
نصیب گوشه دستار آسایشپرستان شد
به صد خون جگر هر غنچه عیشی که واکردم
به گلشن رفتم و پر دیدم از بویت مشام گل
ترا گفتم دعای جان و نفرین صبا کردم
خمار امشب فصیحی قصد جانم داشت لیک آخر
ز خون خویش خوردم ساغر وغم را دعا کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به اوضاع دشوار و دردناک عاشقانهاش اشاره میکند. او از فداکاریهایش برای معشوق سخن میگوید و بیان میکند که برای عشقش جانش را فدای او کرده است. غم و درد جدایی را با زندگی بیوفا مرتبط میکند و نازکی و لطافت معشوقش را نمیتواند تحمل کند و این موضوع او را به خونریزی و دشنام میکشاند. همچنین، او از غم و اندوهی که در دریاچه عشق تجربه کرده، میگوید و از نعمتهایی که به بهای سختی به دست آورده، یاد میکند. در نهایت، شاعر از مضمونی از خمار و غم صحبت میکند که با نوشیدن از خون خویش به آرامش میرسد و نتیجهگیری میکند که در این وضعیت نامساعد دعا برای خود و دیگران را برمیگزیند.
هوش مصنوعی: در این مدت که در جمع اسیران تو زندگی کردم، روزی که تو یک جان خواستی، من صد جان خود را فدای تو کردم.
هوش مصنوعی: اگر فردا هم به خاطر دوری از تو بسوزم، باز هم این قابل پذیرش است، چون در این راه، عمر بیوفا را صرف عشق و وفا کردهام.
هوش مصنوعی: لبی که به خاطر نازکی و لطافتش نمیتواند فشار را تحمل کند، امروز به خاطر دشنامگویی آشنا شدم.
هوش مصنوعی: من هیچگاه ساحل عشق تو را ندیدم، چرا که همیشه در این دریای خطرناک و خونی غلتیدم و تمام احساسات و آشناییهایم را در آن غرق کردم.
هوش مصنوعی: آسایشپرستان فقط از زحمات و تلاشهای دیگران بهره میبرند و خودشان در راحتی بهرهمند میشوند. من برای هر لحظه لذت و شادی که تجربه کردم، با سختی و درد زیادی مواجه شدهام.
هوش مصنوعی: به باغی رفتم و بوی تو در فضا پخش شده بود. به گلی گفتم که دعایی برای جانم میترسم و بدی را به نسیم صبح نسبت دادم.
هوش مصنوعی: امشب شراب خوشگویی قصد جانم را داشت، اما در پایان، از خون خویش نوشیدم و با غم دعا کردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منم آن گبر دیرینه که بتخانه بنا کردم
شدم بر بام بتخانه درین عالم ندا کردم
صلای کفر در دادم شما را ای مسلمانان
که من آن کهنه بتها را دگر باره جلا کردم
از آن مادر که من زادم، دگر باره شدم جفتش
[...]
به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کردم
من این تشبیه بینیت چرا کردم چرا کردم
صبا انداخت در دستم شی زلف چو چوگانش
چه گویم کآن نفس با او چه کردم چهها کردم
چو دیدم قبله روی تو صد ساله نماز خود
[...]
به عزم طوف خاک درگهت از دیده پا کردم
دویدم آن قدر کان خاک را چون توتیا کردم
شبی رفتم به کویش نالهای کردم ز درد دل
سگ کویش ز من رنجید بد رفتم خطا کردم
تو محبوبی ز تو رسم وفاداری نمیآید
[...]
به خوبی ذرهای بودی چه در کوی تو جا کردم
به دامن گرم آتشپارهای اما خطا کردم
منت دادم به کف شمشیر استغنا که افکندی
تن اهل وفا در خون ولی بر خود جفا کردم
تو خود آئینهای بودی ولی ماه جمالت را
[...]
نمی گردید کوته رشته معنی، رها کردم
حکایت بود بی پایان ، به خاموشی ادا کردم
به لذت بود گر لخت جگر گر پاره دل بود
نمک رفت از سخن ، تا با تکلّف آشنا کردم
درین دکان کاسد صد هنر بی یک سبب هیچ است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.