گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

منم که کنج خرابات خانقاه منست

می صبوح زدن ورد صبحگاه منست

نبسته تیره گی کفر کله بر سر دیر

ز عشق مغبچه بر چرخ دود آه منست

ز عشق ماه وشان داغهای تازه ببین

سراسر از اثر اختر سیاه منست

بجرم زندگی از هجر آن گل رعنا

حصار امن و امان من و پناه منست

برون ز میکده نایم که از حوادث چرخ

سرشک سرخ و رخ زرد عذرخواه منست

به دیر پیش بتی سجده آرزو دارم

خیال زهد ندارم خدا گواه منست

روم به میکده گاه خمار چون فانی

که باده دافع این حالت تباه منست