از رفتن یارم بود آشوب قیامت
یارب مبرش جایی و دارش به سلامت
در هجر تو افتد به سرم انجم و گردون
ای شام فراق تو مرا روز قیامت
ای ساکن جنت گل اگر بر سر طوبی
مرئی نشدت بین سوی آن عارض و قامت
ای شیخ ریاضت کش اگر جانب رندان
تشریف نیاری بودت محض کرامت
هر دم ز خیال تو به خون در سخن افتم
گو عقل برو کاین ز جنون است علامت
چون بود تو نابود شد از برق تو ای دل
چه سود کنون از مژه باران ندامت
دل ز اندوه دوران همه اطراف جهان گشت
در گوشه میخانه شدش جای اقامت
بی وجد می ار شیخ درآمد به خرابات
گو خرقه و سجاده گرو کن به غرامت
فانی چو شدی جرعه کش حافظ و جامی
جمشید گدایی کند از جرعه جامت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ماه عذار من و ای خوش قد و قامت
برخیز که برخاست ز عشق تو قیامت
صوفی که ز چشم تو برد جان به سلامت
سر بر نکند تا به قیامت ز غرامت
امروز گر آن لب نگرد زاهد خود کام
بسیار به دندان گزد انگشت ندامت
در دیده خیال قد تو روز جدائی
[...]
ماییم و غم عشق و سر کوی ملامت
گم کرده ز بی خویشتنی راه سلامت
شهری ست پر از فتنه و راهی ست پرآشوب
نه روی سفر کردن و نه رای اقامت
رفتی و مپندار که دست از تو بدارم
[...]
تا کی کشم ای دوست ز خود کرده ندامت
تا چند کشد دل ز غم عشق ملامت
مستغرق غم گشته به دریای تحیر
باشد که از این ورطه درآیم به سلامت
درده به من تشنه لب آبی که ازین بیش
[...]
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و بِرهانَدَم از بندِ مَلامت
خاکِ رهِ آن یارِ سفرکرده بیارید
تا چشمِ جهان بین کُنَمَش جایِ اقامت
فریاد که از شش جهتم راه بِبَستند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.