گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

از رفتن یارم بود آشوب قیامت

یارب مبرش جایی و دارش به سلامت

در هجر تو افتد به سرم انجم و گردون

ای شام فراق تو مرا روز قیامت

ای ساکن جنت گل اگر بر سر طوبی

مرئی نشدت بین سوی آن عارض و قامت

ای شیخ ریاضت کش اگر جانب رندان

تشریف نیاری بودت محض کرامت

هر دم ز خیال تو به خون در سخن افتم

گو عقل برو کاین ز جنون است علامت

چون بود تو نابود شد از برق تو ای دل

چه سود کنون از مژه باران ندامت

دل ز اندوه دوران همه اطراف جهان گشت

در گوشه میخانه شدش جای اقامت

بی وجد می ار شیخ درآمد به خرابات

گو خرقه و سجاده گرو کن به غرامت

فانی چو شدی جرعه کش حافظ و جامی

جمشید گدایی کند از جرعه جامت

 
 
 
مولانا

ای ماه عذار من و ای خوش قد و قامت

برخیز که برخاست ز عشق تو قیامت

کمال خجندی

صوفی که ز چشم تو برد جان به سلامت

سر بر نکند تا به قیامت ز غرامت

امروز گر آن لب نگرد زاهد خود کام

بسیار به دندان گزد انگشت ندامت

در دیده خیال قد تو روز جدائی

[...]

جلال عضد

ماییم و غم عشق و سر کوی ملامت

گم کرده ز بی خویشتنی راه سلامت

شهری ست پر از فتنه و راهی ست پرآشوب

نه روی سفر کردن و نه رای اقامت

رفتی و مپندار که دست از تو بدارم

[...]

جهان ملک خاتون

تا کی کشم ای دوست ز خود کرده ندامت

تا چند کشد دل ز غم عشق ملامت

مستغرق غم گشته به دریای تحیر

باشد که از این ورطه درآیم به سلامت

درده به من تشنه لب آبی که ازین بیش

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جهان ملک خاتون
حافظ

یا رب سببی ساز که یارم به سلامت

بازآید و بِرهانَدَم از بندِ مَلامت

خاکِ رهِ آن یارِ سفرکرده بیارید

تا چشمِ جهان بین کُنَمَش جایِ اقامت

فریاد که از شش جهتم راه بِبَستند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه